"باز نشر"

هرآنچه نگاشتیم و منتشر شد، اینجا بازنشرش می دهیم.

"باز نشر"

هرآنچه نگاشتیم و منتشر شد، اینجا بازنشرش می دهیم.

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زهرا ابراهیمی» ثبت شده است


عاشق که باشی هر کجای دنیا هم که منزلت باشد باز دلت می خواهد برخی از لحظه های ناب را در بین الحرمین تجربه کنی. لحظه ای مثل تحویل سال و یا لحظاتی همچون ظهر روز اربعین.

اگرچه ادعای عاشقی نمی کنیم، اما بودن ناممان در لیست زائران حضرتش افتخاریست بی بدیل که به آن می بالیم.

هوا نسبتا گرم است و نمی‌خواهیم لحظه تحویل سال نو و بودن در بین الحرمین را از دست بدهیم، اصلا دلیل آمدنمان درک همین لحظه است و این حضور را گام دیگری برای رسیدن به قله سعادت می‌دانیم.

سال کهنه، نزدیک غروب، نو می شود و ما باید چند ساعتی قبل از سال تحویل، در بین الحرمین حاضر شویم. از مسیر خانه تا مقصد مثل همیشه تلاش می‌کنیم تا با نصیحت هایی مشفقانه انگیزه ای برای تغییر و تحول در فرزندانمان ایجاد کنیم.

لباس نو و قلبی آکنده از هیجان برای منی که تا به حال بودن در بین الحرمین را به این شکل تجربه نکرده ام بسیار لذت بخش است. هر جا سر می چرخانیم دل های عاشقی را شاهد هستیم که عشقشان را با ناله ها، ضجه ها و دعاها بر زبان می آورند. ما نیز خود را مشغول خواندن دعا می کنیم. فروردین امسال، همنشین ماه رجب است و کربلا شاهد جمعیتی عظیم  از خیل مشتاقان.

من اینجا چه می کنم؟! انگار از همیشه نزدیک ترم. مشغول یافتن راهم در مسیری معنوی، که ریشه در اعماق وجودم دارد.

دعای یا مقلب القلوب را که خواندیم با ذکر لبیک یا حسین(ع) آمیخته اش کردیم تا شاید خداوند به واسطه قلب مهربان حسین(ع) قلوبمان را متحول نماید؛ حکمت، آرامش فکر و نجات از روزمرگی در رأس دعاهایی بود که طلب کردیم. از خداوند خواستیم که نسبت به بشر و محنت هایی که بشر در حال تحمل آن است همچون درخت تنها نظاره گر نباشیم.

مراسم تحویل سال که تمام شد به دلیل ازدحام زیاد و به خاطر بچه ها کمی از جمعیت فاصله گرفتیم. در فکر جستجوی راهی میانبر برای رسیدن به فضای حرم بودیم که ناگهان التماس عاجزانه پیرزنی رشته افکارمان را به هم ریخت. با چهره ای وحشت زده و صدایی غریب، از ما می خواست که راه را نشانش دهیم، انگار از کاروانشان جدا شده و در شلوغی جمعیت گم شده بود.

با وجودی که لهجه کُردی اش مانع از فهم کلامش می‌شد، اما به خوبی حس نیازش را درک می کردیم. تنها چیزی که می‌دانست اسم هتلی بود که در آن ساکن بود و دیگر هیچ.

او را نزد راهنمایان حرم بردیم و با وجودتسلط ناکافی بر زبان عربی، منظورمان را به راهنما رساندیم. هتلی که پیرزن در آن ساکن بود بسیار با حرم فاصله داشت؛ آدرس را به او دادیم و از او خداحافظی کردیم اما او قصد خداحافظی از ما را نداشت.

چشمانش را به چشمانمان دوخته و نگاهش را در نگاهمان گره زده بود و معصومانه از ما می خواست تا او را به هتل برسانیم. می‌گفت: می ترسد که تنها برود. در آن جمعیت زیاد نیز توان پیدا کردن کاروانش را هم نداشت. ما نیز از شدت خستگی انگار توان کمک به او را نداشتیم. بالاخره تصمیم گرفتیم او را به هتل برسانیم.

راه طولانی بود و ما مجبور بودیم مسیر زیادی را طی کرده و دوباره از بین الحرمین به هتل خودمان بازگردیم. شاید چیزی حدود دو ساعت راه رفتنمان طول کشید. جمعیت به قدری زیاد بود که رد شدن از آنها و جمع کردن حواسمان برای اینکه فرزندانمان نیز در این مسیر گم نشوند کار ساده ای نبود. بچه ها خسته شده بودند و شروع کردند به گله و شکایت و ما نیز مثل همیشه باید از وجود انجام وظیفه و پناه دادن به دیگران برایشان تصویرسازی می‌کردیم.

شادی را در چهره پیرزن می‌دیدیم، او نیز ...

لبخند می زد، ما نیز ...

ساکت و با شتاب عازم مقصد شدیم. در همین لحظات بود که ناگهان چشمم به ساعت افتاد و یادم آمد که ساعت شام در هتلی که خودمان در آن مستقر بودیم در حال گذشتن است. اگر به موقع به هتل نرسیم شام را از دست می دهیم. البته که من، مادرم و البته که این فکر بیشتر به خاطر فرزندانم در ذهنم تداعی شد، اگر نگویید که توجیه می کنم.

در ذهنم و نه در واقعیت، تنها و تنها در خیالم با خودم حرف می زدم که اگر این پیرزن را به دست راهنمایان حرم سپرده بودیم بهتر بود؛ هم او به مقصد می‌رسید و هم ما به شام.

در بین راه، پیرزن مدام حضورم را می طلبید اما انگار ظرفیتم ته کشیده بود. بالاخره او را به مقصد رساندیم. اما برگشتن از این راه طولانی کار را برای ما سخت تر کرده بود؛ چراکه موقع رفتن، انگیزه ای همچون وجود او، پاهایمان را به جلو می‌راند و حالا دیگر او نبود.

به هر سختی که بود خود را به بین الحرمین رساندیم تا با عبور از آن به خیابانی که هتل خودمان در آن قرار داشت برسیم. حالا بودنمان در بین الحرمین ما را مُجاب می‌کرد تا دوباره سلامی محضر حضرت ارباب دهیم. در حال سلام دادن بودیم که ناگهان یکی از راهنمایان حرم با بیسیمی که در دست داشت بین آن همه جمعیت، به ما نزدیک شد. تعجب کردیم! او بعد از سلام و احوالپرسی گرم، دست همسرم را گرفت و با خود برد. به نظر می‌رسید می‌خواهد جایی یا چیزی را نشانش دهد، ما نیز پشت سرشان با یک دنیا سؤال آنها را همراهی کردیم.

به ناگاه خود را روبروی دارالضیافه حضرت دیدیم. او ما را به غذای حضرت دعوت نموده بود. از همسرم خواست تا با او به مهمانخانه برود، بعد از چند دقیقه انتظار، همسرم با دستانی پر از غذا برگشت، چندین برابر غذایی که قرار بود در هتل بخوریم. غذاهایی که لذت خوردنش چیزی کم از غذای حرم حضرت رضا(علیه السلام) نداشت.

بسته های غذا را که دیدم در خود شکستم و با خود گفتم:

ای وای بر من ...

و ای وای بر کوته نظری ام ...

آقاجان چه می خواستید به من بگویید؟!

می خواستید بگویید که خودتان هوای زائرتان را دارید؟!

می‌خواستید بگویید که اگر یک قدم برای زائرتان برداریم می بینید و سریع پاسخ می دهید؟!

آقاجان خجالت زده ام کردید تا به من بگویید زائرتان هیچ منتی بر هیچ کس ندارد؟!

من که چیزی بر زبان نیاوردم. من فقط در فکر ناقص خویش ...

می خواستید بگویید که هیچکدام از آموخته هایم ریشه ندوانده و هیچکدام تأثیر پایداری در من نداشته؟!

آقاجان با یک دنیا خجالت چه کنم؟!

با یک عمر شرمندگی از آنچه فقط در ذهنم آمد و نه در زبانم.

حالا حال زائران اربعین را می فهمم، حالا می توانم درک کنم چرا زوار اربعین زمین و زمان را به هم می‌دوزند تا روز اربعین در محضر یار باشند. حالا دلیل این همه بخشندگی مردم عراق را می فهمم و حالا شاید به راحتی می‌توانم درک کنم این که یک عراقی سرمایه یک سالش را نذر زائر آقا می کند یعنی چه؟

حسین جان، جاده های گوناگونی را زیر پا می گذاریم، می لغزیم، سقوط می کنیم، تسلیم می شویم، اما دوباره باز می گردیم؛ چراکه می دانیم تنها پناه همه بشریت شمایید. می‌دانیم جهانی معنوی وجود دارد که به جهان ما نفوذ می کند و در آن جهان محاسباتیست که با دنیای مادی سازگاری ندارد اما با کرم شما خاندان به خوبی جور در می آید.

 

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 

زهرا ابراهیمی
۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبرگزاری حوزه/  بعضی از امور، قابل انفکاک از امور دیگر نیستند. گویا تصور آنها، بدون دیگری محال است، از جمله واژه هایی که همیشه در کنار یکدیگر بکار می رفته و می رود، واژه طلبه و تبلیغ است.

نمی توان طلبه بود و با تبلیغ آشنایی نداشت. نمی توان ادعای منش طلبگی داشت؛ اما نسبت به اصول مُبلغ بودن ناآگاه بود.

در قرآن کریم برای تبلیغ واژه‌های «انذار»، «ابلاغ»، «تبشیر»، «تخویف»، «هدایت»، «ارشاد»، «دعوت»، «امر به معروف و نهی از منکر» آمده است که هریک به بُعدی از ابعاد تبلیغ اشاره دارد.

خداوند در قرآن می فرماید:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً

 (این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ‌ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می‌ کند. (سوره احزاب، آیه 39)

آموزه های دین در قالب ها و به شیوه های گوناگون قابل ارائه است؛ اما وجه اشتراک تمام روش های تبلیغی، وجود انس و الفت میان پیام رسان و دریافت کننده پیام است.

اگر محبت بر روابط مُبلغ و مردم حاکم نباشد، تبلیغ، اثر مورد انتظار را نخواهد داشت.

اما آنچه در ایجاد این محبت مؤثر است تعامل و ارتباط با دیگران است و آنچه می تواند به تعامل، جامه عمل بپوشاند سفر کردن و بین مردم بودن است.

اگرچه ارتباط با مردم از میان صفحات کتاب و پشت شیشه مانیتور نیز امکان پذیر است؛ اما هیچ یک نمی تواند جای ارتباط رو در رو و تعامل مستقیم را بگیرد.

به میان مردم نرفتن و در جمع مردم نبودن و همه چیز را دورا دور رصد کردن، از مهمترین آسیب های تبلیغ است که اگر یک مُبلغ به تصحیح آن اقدام نورزد، فاصله از مردم او را از فلسفه تبلیغ دور خواهد کرد.

هرچند طلابی که در سال های ابتدایی ورود به حوزه هستند به تبلیغ و سفرهای کوتاه ومتعدد اهتمام می ورزند و از این طریق با مخاطبان خویش ارتباطی نزدیک و مستقیم برقرار می کنند؛ اما متاسفانه گاها دیده می شود که با بالارفتن درجات علمی و اجرایی برخی از طلاب، فاصله آنها نیز با مردم بیشتر شده و از دیدن زیست عادی مردم و نشست و برخاست کردن با آنها امتناع می ورزند.

از جمله خلأهای موجود در جامعه دینی، شکاف و فاصله بین دینداران و مبلغان دینی است و هرآنچه به ایجاد این خلأ و عمق این شکاف کمک کند، آسیب تلقی می شود؛ لذا آسیبِ نبودن در دل مردم، در تعمیق بخشی این خلأ، مؤثر خواهد بود و هرچه سفرهای تبلیغی کم و کوتاه شود، دامنه این آسیب گسترده تر خواهد شد.

حیات تبلیغ، در گرو مخاطبان مُبلغ است و اگر مخاطبی وجود نداشته باشد، تبلیغ علمی و عملی و قلبی و لسانی بی معنا خواهد بود.

حیات مخاطبان نیز در گرو شناخت است و از بهترین ابزارهای شناخت، سفرهای تبلیغی ست. در سایه این سفرهاست که مبلغ می تواند دین را بهتر بشناسد و دقیق تر بشناساند. آشنایی با علایق، سلایق، نیازها و امکانات مردم که محصول سفر و درجمع مردم بودن است، مخاطب شناسی مُبلغ را تقویت کرده و مبلغی که مخاطبش را بهتر بشناسد، صحیح تر تبلیغ می کند.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

 

 

مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ امروزه کم‌رنگ شدن اخلاق در جامعه و عوارض بی‌اخلاقی به‌ نوعی حجت را بر ما تمام می‌کند تا در مسیر جستجوی راه‌های برون‌رفت منطقی و عقلی همت گماریم؛ اگر چه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای «تغییر» غفلت کرد.

یکی از دلایلی که توانسته تاثیر مستقیمی بر کم‌رنگ شدن اخلاق داشته باشد پشت کردن به مقوله تغییر و تحول است.گویا تابوی تغییر در جامعه، هم افراد را نسبت به این مسأله هراسان کرده و هم ساختارهای اجتماعی را درگیر عدم تحول کرده است.

تغییر زمانی اتفاق می‌افتد که انسان نسبت به شرایط موجود فردی و اجتماعی رضایت کامل نداشته باشد. وقتی شخصی تصمیم می‌گیرد رفتارهای بد خود را اصلاح کند یعنی نسبت به رفتارهای زشت خود ناراضی بوده و همین عدم رضایت، او را به سمت تغییر برای اصلاح پیش می‌برد و این یعنی پذیرش خطا. بنابراین در تغییر انتقال از آنچه هست به آنچه باید باشد صورت می‌پذیرد.

اما گاهی شاهد هستیم که شخص می‌داند رفتارش نادرست است و یا رذیله‌ای اخلاقی در وجودش نهادینه‌شده و به زشتی آن نیز ایمان دارد ولی حاضر نیست آن را کنار بگذارد چراکه از تغییر می‌هراسد.

آنچه در جامعه ما جاافتاده است این است که تغییر یک‌رویه، یعنی عقب‌نشینی و عقب‌نشینی کردن برای ما مساوی است با حذف برخی از داشته‌ها و موقعیت‌ها همین امر باعث می‌شود که حاضر به تغییر نباشیم چراکه با تغییر مجبوریم خیلی از چیزها را از دست بدهیم.

این بحث نه‌ تنها در بُعد فردی که در سیاست‌های اجتماعی نیز صادق است. در واقع عدم‌تغییر برخی از سیاست‌ها در زمینه‌های مختلف مدیریتی و...به همین ترس از تغییر برمی‌گردد چراکه تغییر سیاست‌ها، فروپاشی موقعیت‌ها را در پی خواهد داشت.

اما اگر با نگاهی منصفانه‌تر به این موضوع بنگریم می‌بینیم که پرداخت هزینه و پیامدهای تغییر بسیار ناچیزتر از هزینه‌های مادی و معنوی عدم‌تغییر است.

 اگر یک سیاستمدار به تغییر نیاندیشد، یک معلم نیز در جستجوی راهی برای تغییر روش‌های نادرست تعلیمی خود نباشد، یک همسر نیز درصدد ترک بی‌اخلاقی در منزل نبوده و دانش‌آموز هم‌تغییر روش‌ها را نیاموزد جامعه هر روز بی‌اخلاق‌تر از روز قبل خواهد شد.

البته فراموش نشود که منظور ما از تغییر گام نهادن در جهت بهبودی و اصلاح است آن‌هم همسو با معارف دینی و الهی، بنابراین اگر تغییر فاکتورهای دینی لازم برای طی مسیر را رعایت نکند تغییر نیست بلکه نوعی تسلیم نفس شدن است.

از جمله اموری که توانسته تغییر را عقب بیاندازد و فرد و جامعه را نسبت به آن کمی بی‌تفاوت کند فرار از درون‌گرایی و درون محوری و تکیه کردن به برون‌محوری است.

اگر چه در آموزه‌های اسلام ظاهر و باطن هر دو دارای ارزش است و توجه به هر دو  به دلیل وجود تأثیر و تاثیر متقابل در آن‌ها مورد سفارش قرار گرفته است اما امروزه مردم ما صرفاً به بازتاب‌های بیرونی توجه کرده و به درون کمتر می‌اندیشند.

توجه اسلام به ساحت عقل و آگاهی، ساحت انگیزه و گرایش و ساحت عمل و رفتار بالسویه است و برای همه این امور ارزش قائل است اما امروزه توجه ما فقط به ساحت رفتار آن‌هم از جنس مردم‌پسند است.

تغییر به ما کمک می‌کند که هم از حیث شناخت و بینش، روح خود را متحول کنیم و هم از حیث گرایش‌ها و احساسات به خودکنترلی برسیم و هم در ساحت عمل و رفتار دچار خطا نشویم.

امروزه مردم ما به‌گونه‌ای در دام برونگرایی افتاده‌اند که فقط پذیرش عمومی و خوب جلوه کردن در بین دیگران برایشان مهم است حال اگر دیگران بی‌نمازی را بپسندند آن‌ها اگر چه سال‌ها در خلوت هم نماز می‌خوانند اما در جلوت نماز را کنار می‌گذارند و یا اگر چه قلباً خود را متعهد به برخی امور دینی می‌دانند اما چون فکر می‌کنند تقید به آموزه‌های دینی حیثیت اجتماعی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد خیلی راحت از انجام امور معنوی سرباز می‌زنند.

ارتباط تغییر و تحول در وجود، با بحث درون‌گرایی و برونگرایی همین است که اگر ما بپذیریم تغییر تنها راه نجات ما از بی‌اخلاقی است، کم‌کم از توجه افراطی به بیرون صرف‌نظر کرده و کمی درون محور می‌شویم.

تغییر برای اصلاح، در جامعه ما تابو است و بر ماست که به شکستن این تابو اقدام نماییم وقتی تابو تغییر بشکند عمل و رفتارهای خوب اجتماعی به‌ راحتی از انسان سر می‌زند چراکه فرد خود را در نگاه متعجبانه اجتماع محصور نمی‌بیند.

اگر چه رفتارهای فردی و اجتماعی دائما در حال تغییر است اما برخی از تغییرات، اتفاقی و برخی دیگر برنامه‌ریزی‌شده است. آنچه ما از آن فرار می‌کنیم و به‌ شدت از آن هراس داریم تغییرات همراه با برنامه است نه تغییرات اتفاقی.

از جمله آیتم‌های مهم در تغییرات آگاهانه، مدبرانه بودن آن است یعنی تغییری که در پسِ آن تدبیر نهفته است. یادگیری مستمر و مداوم از دیگر نشانه‌های این نوع تغییر است.

حال اگر بخواهیم به راه‌های برون‌رفت از این معضل نگاهی اجمالی داشته باشیم باید بگوییم که اولین گام برای شکستن تابو تغییر، ایجاد انگیزش تغییر است، از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و رسانه همه و همه باید در ایجاد انگیزش تغییر کمک نمایند تا جامعه برای تحولات اصلاحی آمادگی پیدا کند. وقتی ضرورت تغییر، تبیین شود اعضای جامعه نیز از حیث روان‌شناختی برای این موضوع آمادگی پیدا خواهند کرد.

متأسفانه امروزه ما مُدام خطا می‌کنیم و آب از آب تکان نمی‌خورد. گویا ما مردم منجمدی هستیم که یخ  تنمان به هیچ طریقی آب نمی‌شود، اما اگر انگیزه ایجاد شود می‌توان شاهد تغییر هم بود. فضای مجازی پتانسیل خوبی در ایجاد انگیزه دارد.

راه برون‌رفت دوم، تعیین و تبیین نتیجه  کار و تصویرسازی از انتهای مسیر است. در واقع وقتی چشم‌انداز نهایی تغییر به‌ خوبی توصیف شود گام‌های محکم‌تری در این مسیر برداشته خواهد شد.

و شاید بتوان گفت آخرین گام عملی برای تغییر،دریافت حمایت است. حال این حمایت ممکن است از جانب یک معلم باشد برای دانش آموزش و یا از جانب یک مادر برای فرزندش و یا حتی حمایت یک کارفرما از کارگرش و یا یک دولت از مردمش.حمایت‌ها در جهت ایجاد اصلاح و آموزش مهارت‌های جدید می‌تواند ما را به تغییر موردنظر برساند.

*زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق و مشاوره مرکز ملی پاسخگویی به سوالات


مشاهده در خبرگزاری فارس



زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ترک بندگی؛ حاصل کلاس های دروغین مثبت اندیشی/فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند


«زهرا ابراهیمی» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان، با اشاره به برگزاری کلاس ها و جلسات مختلف در فضای مجازی و حقیقی با محوریت «من و منیت» گفت: مثبت اندیشی از جمله  اموری است که گاهی تبلیغ برای آن در حدی پیش می رود که گویا نقش و اثر گذاری این امر در زندگی انسان، پررنگ تر از نقش و اثر گذاری خداوند در زندگیست و اگر کمی به مفاهیم ارائه شده در این کلاس ها  دقت کنیم، به خوبی درمی یابیم که آنچه در این مفاهیم محوریت دارد «من و منیت» است و گفته می شود  «من از طریق افکار خوب، انرژی مثبت تمام کائنات را به سمت خودم جذب می کنم و انرژی مثبت در هستی، منشا همه تحولات است و من با جذب انرژی مثبت می توانم متحول شوم.»

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تاکید کرد: تقلید از سبک زندگی غربی، موجب تغییر سبک زندگی اسلامی می شود و در آموزه های اسلام فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند و هر دو نیز دارای تاثیر و تاثر متقابل هستند، اما آنچه در تبلیغ مثبت اندیشی عاید انسان می شود تنها اصالت فرد است و نادیده گرفتن اجتماع، در واقع تبلیغ نوعی تفکر مکتب اپیکوری که تنها به لذت و کاهش رنج می اندیشد و دیگر هیچ.

 

 وی ادامه داد: اگر با دقت بیاندیشیم عصاره این جملات چیزی جز تسلیم نفس شدن و تایید خودخواهی نیست در حالیکه نتیجه مثبت اندیشی و تفکر مثبت در اسلام، تربیت انسانی خوش فکر، خوش بین، مهربان و دارای حسن ظن است که خوشبینی او با ساده لوحی فرسنگ‌ها فاصله دارد. 


کارشناس مذهبی اظهار داشت: انسان مثبت‌ نگر در نگاه دین، خودخواه نیست و همه چیز را تنها برای خود نمی خواهد بلکه در تفکر او دیگران نیز سهم بسزایی دارند، در حالی که نتیجه حضور در برخی از کلاس هایی که به تقویت مثبت اندیشی می پردازند چیزی جز لذت گرایی، نادیده گرفتن دیگران و خود محوری نیست، بی خیالی مطلق و عدم مسئولیت پذیری از دیگر عوارض این نوع تفکر است.


ابراهیمی با اشاره به اینکه در این نوع آموزه ها انسان، هستی و کائنات و حتی خداوند تعریف جدیدی پیدا می کند که همین تعریف منجر به تغییر سبک زندگی می شود تصریح کرد: در آموزه های اسلام، انسان تسلیم خداوند می شود، حتی آنگاه که دعا می کند و چیزی را از خداوند طلب می کند نتیجه را به خداوند می سپارد و از او می خواهد که هرآنچه خیر است برایش رقم بخورد، برای انسان مومن اثر خداوند در زندگی و تاثیر خواست او رکن اصلی دعاست در حالی که مثبت اندیشی مطلق، کار را به جایی می رساند که می گوید تو وقتی بخواهی خدا هم می خواهد، چون قدرت ذهن تو توان اعجاز دارد و خدای درون تو همان ذهن توست.

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با بیان اینکه آموزه های معنوی در دین اسلام بر پایه خداوند بنا گذاشته شده خاطر نشان کرد:  نتیجه این دیدگاه معنویت الهی و خداگرایانه است اما در مثبت اندیشی هرچند دعوت به معنویت وجود دارد ولی پایه معنویت در آن انسان است نه خدا، در واقع تبلیغ نوعی معنویت انسان گرایانه و معنویت ابزاری که در کوتاه مدت لذت را برای انسان به ارمغان می آورد و در دراز مدت نتیجه ای جز ترک بندگی نخواهد داشت.

 

وی یادآور شد:  در برخی از آموزه های افراطی مثبت اندیشی، جای خدا و انسان عوض می شود و خواست انسان بر خواست خدا رجحان می یابد و خداوند تنها نقشی ظاهری پیدا می کند.


ابراهیمی با اشاره به اینکه در این کلاس ها  دعوت به مراقبت های معنوی جایگزین عبادت می شود گفت: نمی توان نیاز انسان به معنویت را نادیده گرفت اما می توان جایگزین غلطی برای آن در نظر گرفت.


وی اذعان داشت: در نگاه اسلام این عمل انسان است که منشا خوبی و بدی می گردد و سبب جلب منفعت و دفع ضرر می شود و وجود رابطه علت و معلولی برای وقوع هر امری لازم است و کمال گرا بودن و تلاش برای رسیدن به کمال مورد تایید قرار گرفته است در حالی که در بخشی از آموزش های ارائه شونده در این کلاسها، تقبیح کمال گرایی و حذف آن از زندگی مد نظر گرفته می شود.

 

کارشناس مذهبی اظهار داشت: دغدغه مند بودن و درد دین و جامعه داشتن از جمله اهداف بلند در آموزه های اسلام است که با دستوراتی چون امر به معروف و نهی از منکر، ایثار، عفو و پذیرش مسئولیت های اجتماعی معنا می یابد اما اولین چیزی که شرکت در این کلاس ها از انسان می گیرد دغدغه است و با گرفتن دغدغه از انسان نوعی رضایت و حس مطلوب کاذب را ایجاد کرده تا جایی که می بینیم افرادی که در این کلاس ها شرکت می کنند، بسیار شاد و خوشحال هستند و کاملا احساس رضایت می کنند.

 

ابراهیمی متذکر شد: مثبت اندیشی در سبک زندگی اسلامی انسان را به حل مشکلات دعوت می کند و این در حالیست که سبک زندگی غربی حذف مشکل و پاک کردن صورت مساله را در برنامه خود گنجانده است.


وی با بیان اینکه در روایات اسلامی بر وجود ملامتگر درونی بسیار تاکید شده است گفت: مثبت اندیشی غیر دینی سرزنش را از زندگی انسان حذف کرده و ملامتگری را دشمن انسان تصور می کند. 


وی ادامه داد: در آموزه های دینی امید به رحمت الهی از جمله عوامل سعادت انسان معرفی می شود و دین تلاش می کند نگاه واقع گرایانه ای به زندگی داشته باشد که این نگاه مملو از امید است، اما مثبت اندیشی مطلق به تبلیغ امید و انگیزه بدون نیاز به تلاش همت می گمارد و از نظر آنها تمام کائنات در خدمت تمام انسان ها هستند و برای کائنات آدم خوب و بد فرقی ندارد و فقط آن احساس مهم است.

 

وی ابراز داشت: قانون جذب در این کلاس ها  می گوید: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت، عصاره برخی از کلاسهای مثبت اندیشی و حتی جذب ثروت و هیپنوتیزم کلامی که در متن جامعه در حال برگزاریست چیزی جز این نیست.

 

وی تاکید کرد:  این سمینارها می تواند نوعی خرافه گرایی را در جامعه ترویج کند و چون اصل خرافه یعنی درآمیختن واقعیت با دروغ، لذا با استناد آن به دین، گاهی آموزه خود را توجیه می نمایند، اما باید به این اندیشید که آیا قدرت احساس انسان به اندازه ای است که بتواند بر هرچیزی تسلط یابد و آیا همه کائنات در خدمت انسان و گوش به فرمان احساس او هستند؟


مشاهده یادداشت در خبرگزاری شبستان



زهرا ابراهیمی
۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

آینده روشن است

 

همین که نام اربعین بر زبانمان می‌آید، تصاویر زیادی در ذهنمان منعکس می شود.مسیری شلوغ، حسی غریب، عطشی سیراب ناپذیر، جاده ای روشن، مردمی مهربان و بخشنده و سربند هایی که با عناوین مختلف و با رنگهای متفاوت بر روی پیشانی ها خودنمایی می کنند.

 

گوشه ای از جاده کسی را می بینیم که پای خسته ای را مرهم می نهد تا به او توان دوباره رفتن ببخشد و گوشه‌ای دیگر اصرار مرد عراقی برای پذیرش غذایش ما را مسحور این همه محبت می‌کند.

 

هرچند سبک پوشش زائران حاضر در مسیر، تقریبا مشابه است، اما گاهی چشمانمان شاهد کسانی خواهد بود که حتی در ظاهر و پوشش نیز با سایرین متفاوتند.در نگاه اول باورمان نمی شود اما دقیق‌تر که نگاه می‌کنیم می‌فهمیم که درست دیده ایم.آری هر سه آنها خواننده های سیاهپوست آمریکایی هستند که هرگز توقع دیدنشان را اینجا در این مسیر نداشتیم.رپر های معروف آفریقایی- آمریکایی اینجا چه میکنند؟! در پیاده روی اربعین بین این همه جمعیتی که شاید حتی حضور این رپر ها برایشان توجیه مناسبی ندارد!!!

 

محمد ایناک،دیمون جونز و فنامن سه رپر معروف امریکایی که حتی اگر ملیتشان را هم ندانیم به راحتی از طرز لباس پوشیدن، مدل موها، رنگ پوست و زبانشان می فهمیم که ایرانی یا عراقی نیستند.

 

اگر اهل موسیقی باشید حتما با واژه هیپ هاپ آشنا هستید. هیپ هاپ سبکی از موسیقی است که می‌توان آن را نوعی جنبش فرهنگی نامید.

 

محمدایناک مسئول برنامه ریزی کمپانی هیپ هاپ دیتاکس است و حالا خود را اینجا در کنار دو دوست دیگرش در اربعین حاضر می‌بیند.او معتقد است رسالتی دارد که با حضورش باید آن را به انجام رساند.

 

این که بخواهیم آنها را مهمان کنفرانس افق نو بدانیم و علت حضورشان را ابتکار نادر طالب‌زاده تلقی نماییم، یک بخش از موضوع است اما بخش دیگر و مهمتر این است که چرا آنها به این مهمانی لبیک می‌گویند و این دعوت را می پذیرند؟!!

 

دیمون جونز فلسفه حضورش در کربلا را انتقال مفاهیمی از این سفر به مردم کشورش بیان می کند و محمد ایناک امام حسین را احیا کننده حقیقتی می‌داند که باید برایش بهای فراوانی پرداخت نمود.فنامن نیز می‌گوید:قصدش این است که در هر محیطی که خداوند متمرکز نیست،با انعطاف پذیری اش در بین دیگران خدا را در آن میان متبلور نماید.دیدگاهشان عجیب است و تامل برانگیز!

 

اینکه می گویند حسین علیه السلام با قلب ها کار دارد نه رنگ ها،همین است.از هر نژاد و قبیله ای که باشیم و با هر رنگ و لعابی که در مقابل دیگران حاضر شویم، اگر یک لحظه به فطرت خویش بازگردیم حقیقتی را خواهیم یافت که نمی‌توانیم از آن روی گردان باشیم. حقیقتی که اگر ذره‌ای به آن توجه کنیم قابلیت این را پیدا خواهیم کرد که در اتمسفری که حسین علیه السلام حضور دارد نفس بکشیم.

 

برای ما که در جامعه دینی زندگی می کنیم دیدن صحنه هایی که نشان دهنده ارادت و عشق به اهل بیت علیهم السلام است،تعجبی ندارد.اما اگر از دریچه بالا تر به این موضوع نگاه کنیم به راحتی می فهمیم که اربعین نه تکرار یک بزرگداشت قدیمی، بلکه تحولی عظیم است که در شکل‌گیری آینده بسیار تاثیرگذار است.تاثیری که حتی غیر مسلمانان نیز بدان اعتراف می نمایند.

 

پروفسور الکساندر دوگین نظریه پرداز و استراتژیست برجسته روسی بعد از پیاده روی اربعین می گوید:« در اربعین من جهش زمان را دیدم، یعنی اینکه آخرالزمان نه تنها در حال نزدیک شدن است بلکه به سمت ما در حال جهش است.حرکت به سوی آینده است. از امام اول (نجف) به امام سوم (کربلا) و در نهایت به سوی امام آخرین حضرت مهدی حرکت می کنند این هدف نهایی است.»

 

نفس حضور در پیاده روی اربعین ارزشمند است چرا که این حضور بازتابی جهانی دارد.اگرچه امپریالیست،با تسلطی که بر رسانه های جمعی در غرب دارد نمی‌خواهد اطلاعات درستی به مردم بدهد و خاورمیانه را تروریست و خشونت طلب معرفی می‌کند.اما حقیقتا اربعین ابزاری برای بیداری جهان گشته و صفحه جدیدی از تاریخ بشریت را رقم زده است.

 

مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گنج صلوات 

از جمله اموری که در باب دعا بسیار مورد سفارش قرار گرفته است دعا در حق دیگران می باشد. گاهی تنگ نظری انسان به حدی می رسد که حتی در دعا نیز بخل می ورزد و حاضر نیست برای دیگران دعا کند این در حالیست که در آموزه های اسلام دعا در حق دیگران بسیار مورد سفارش قرار گرفته است تا جایی که در روایات آمده است کسى که پشت سر برادرش و در غیابش به او دعا کند، از عرش ندا مى‌رسد، صد هزار برابر (آنچه براى برادر مؤمنت درخواست کردى) براى خودت در نظر گرفته شد. 

بنابراین اگر بخواهیم با محوریت عقل به این موضوع نگاه کنیم  ودر صدد کسب منفعت معنوی بیشتری باشیم ، می بینیم که سود دعا برای دیگران،  قبل از آنکه نصیب آنها شود عاید خودمان خواهد شد.


وقتی دعا در حق دیگران صد هزار برابر فایده و سود نصیب ما می کند، قطعا دعا در حق اهل البیت علیهم السلام و وجود مقدس حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف که واسطه ی فیض الهی هستند بسیار ارزشمندترخواهد بود.از جمله دعاهای بی بدیلی که از آن به عنوان پربرکت ترین ذکر یاد می شود ذکر صلوات است چرا که این ذکر نوعی دعا در حق پیامبر و خاندان پاک اوست و دعایی مستجاب محسوب می شود به همین دلیل است که می گویند دعای خود را بین دو ذکر صلوات بیان نمایید چرا که صلوات دعایی مستجاب است و خداوند بر خود نمی پسندد که قبل و بعد از دعا را استجابت نماید و دعای میانی را رها کند.


یکی از ویژگیهای فطری انسان این است که در مقابل احسان و نیکی دیگران، خود را موظف به احسان می داند.قرآن نیز در آنجا که می گوید هل جزاء الاحسان الا الاحسان بر این مطلب صحه می گذارد.حال، هرچقدر انسان به فطرت الهی اش نزدیکتر باشد این حس پاسخگویی به احسان دیگران در او قویتر خواهد بود.این ویژگی فطری در وجود ائمه ی معصومین علیهم السلام که انسان کاملند بسی قوی تر و پر رنگ تر می باشد. ذکر صلوات نوعی دعا در حق ائمه است و آنها خود را موظف به پاسخ می دانند بنابراین ما با صلوات فرستادن بر آنها می توانیم از دریای عنایت و لطف آنها بهتر بهره  ببریم.


هرچقدر توجه ما به اهل البیت علیهم السلام بیشتر باشد آنها نیز توجه شان به ما فزون تر می گردد و ذکر صلوات مصداقی از توجه به این انوار مقدس است.البته توجه آنها معلول توجه ما نیست اما در عین حال توجه ما، در جلب توجه آنها موثر است.

شخصى به امام رضا(علیه السلام)عرض کرد: فدایت گردم؛ مایلم بدانم جایگاه من در نزد شما چگونه است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: بنگر جایگاه من در نزد تو چگونه است. (یعنى هرقدر تو به ما توجه دارى ما نیز به تو توجه خواهیم کرد.)

اینگونه روایات بنگر این امر است که توجه و یاد اولیاء الهی در استجابت دعاهای ما موثر است  و هرچقدر ما آنها را یاد کنیم آنها نیز توجه ما را بی پاسخ نخواهند گذاشت پس چه نیکوست که با ذکر صلوات، نام خود را در دایره ی دعاهای حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.


زهرا ابراهیمی کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات شعبه اصفهان


مشاهده یادداشت در ندای اصفهان


زهرا ابراهیمی
۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

فرصت برابر

 

 

حوزه/ طلاب و تشکل های طلبگی با نوشتن طرحهای خود و ارائه ی آن، در صورت توانایی دفاع منطقی از طرح، خود مجری طرح شده وبه عملی کردن آن می پردازند.

 

 

 

زهرا ابراهیمی
۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


به یاد «او» بودن باید اثراتی را به دنبال داشته باشد!

از لفظ تا معنی…

هر چند ذکر لفظی نیز پیش زمینه رسیدن به ذکر قلبی است اما ذکر لفظی مقصد نهایی در یاد خداوند تلقی نمی شود.

ندای اصفهان، زهراابراهیمی(کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات)

انسان همواره به آرامش نیازمند است و به اقتضای فطرتش طالب آرامش. او هر بار آرامش را در چیزی می بیند و برای رسیدن به آن  تلاشی بی وقفه می کند. گاهی آرامشش را در یافتن یک وعده غذا می یابد و گاهی در خواندن یک صفحه کتاب. اما همواره بعد از رسیدن به آنچه مقصود نهایی تصورش می کرد، آتش درونی اش سرد شده و دوباره جویای امری دیگر است. گویا این چرخه هر روز و هربار تکرار می شود و انسان در چرخه دویدنها و رسیدن ها و باز سیر نشدن ها گرفتار است.

اگرچه انسان با تلاش، خود را به آنچه می خواهد می رساند اما باز دچار دلهره و اضطراب است و کثرت اضطرابها و نگرانی هایش او را آزرده خاطر می سازد.

کمال گرایی انسان بی نهایت است و او همواره می خواهد و هرگز سیر نمی شود، بنابراین اگر به منبعی نامتناهی متصل نباشد بعد از هر رسیدنی و آرامشی موقت دوباره اسیر اضطراب خواهد شد.

آری تنها راه فائق آمدن بر نابسامانی های روحی، برقراری ارتباط با سرچشمه پاکیها و خوبی هاست.

بشر امروز به اندازه ای که از خداوند فاصله گرفته به همان اندازه نیز از آرامش جدا شده است. ارتباط با خداوند همسو با نظام تکوین است و قطع ارتباط با او بر خلاف این نظام. به همین دلیل است که وقتی یاد او در دلها بی رنگ شود هرچقدر هم انسان از سایر جهات بی نیاز شود باز هم انگار چیزی در زندگی کم دارد.

زندگی و حیات مادی گاهی کاستی هایی را به دنبال دارد که نتیجه آن جز اندوه چیز دیگری نخواهد بود. گاهی نیز انسان در همین زندگی دنیایی غرق در نعمت می شود و اگرچه کاستی ندارد اما این بار سرمست غرور شده و از شخصیت انسانی اش فاصله می گیرد. یاد خدا از یک طرف اندوههای ناشی از کاستی ها را بر طرف می کند و از سویی دیگر غرور حاصل از سرمستی ها را.

اگرچه عرف مردم ذکر را تنها درگردش زبان و حرکت لبها و شمارش دانه های تسبیح می بینند اما قطعا ذکر و یاد الهی چیزی عمیق تر و فراتر از ذکر لفظی است؛ هر چند ذکر لفظی نیز پیش زمینه رسیدن به ذکر قلبی است اما ذکر لفظی مقصد نهایی در یاد خداوند تلقی نمی شود.

بعضی مواقع وقتی از ذکر و یاد خداوند صحبت می شود برخی فکر می کنند همواره به یاد خدا هستند و دلیل این امر را این مطلب می دانند که آنها هرگز خدا را فراموش نمی کنند و دائما چیزی در درون، آنها را متوجه خداوند می نماید. اگر چه این حالت حالتی نیکوست و این ادعا تا حدی صحیح اما در عین حال باید توجه نمود که وجود ذکر و یاد خداوند در زندگی انسان از طریق آثارش ثابت می شود در واقع به یاد “او” بودن باید اثراتی را به دنبال داشته باشد و الا اگر تنها در ذهن خویش به یاد “او” باشیم و در زندگی اثری از یادش وجود نداشته باشد گویا اصلا ذکری و یادی صورت نپذیرفته است.

بنابراین باید دقت کرد از لفظ تا معنا فاصله ایست بسیار که اگر لطف او نباشد و مهربانی اش ما را در حرکت نگاه ندارد هرآن خطر انحراف و لغزش در کمین ماست.



مشاهده یادداشت در ندای اصفهان




زهرا ابراهیمی
۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه...

خواهر خورشید!

آری، هرچند خستگی ها حوصله مان را کم کرده اند و به ناچار خود را گرفتار یک لقمه نان می بینیم اما گره کردن دستانمان بر رشته ای از چادر شفیعه محشر حلاوتی دارد که به برکتش می توانیم در مسیر صحیح ثابت قدم بمانیم...


ندای اصفهان، زهرا ابراهیمی

برای درک حضورش، لازم نیست به دیاری بعید سفر کنی، بلکه با اندک تأملی به درون خویش، معنویت وجودی ات را وامدار توسل به این بانوی بزرگ خواهی یافت.

فاطمه معصومه نه متعلق به شهر قم، که متعلق به سرزمین اسلام می باشد چرا که وجودش در ثمربخشی آموزه های اسلام بسیار تأثیرگذار بوده و هست.

در توصیف منزلت بانوی آب و آفتاب همین بس که ایشان امامزاده ی بلا فصل هستند. از یک طرف دختر امام و از طرفی خواهر امام و سویی دیگر عمه ی امام …

حرم مطهر و مضجع شریف حضرت معصومه سلام الله علیها بابی است برای توسل علماء و بزرگان، به گونه ای که آنها بهره های علمی و معنوی خویش را نه از آنِ خود، که هدیه ای از سوی این بانو می دانند.

هر کس به فراخور وسعت وجودی اش، از او طلب می کند، از درخواست برای حل مشکلات مادی گرفته تا توسل برای حل مسأله ای علمی.

بانو، کریمه است و کرامتش ریشه در گذشته های از یاد رفته دارد. کرامتی که باید در بیش از هزار سال پیش جستجویش کرد در همان زمانی که قم بیابانی خشک و غریب و زمینی بلا زرع بود اما به برکت وجود این بانو مرکز تعلیم و تعلم علوم اسلامی شد تا جایی که آموزه های دین از این سرزمین به جهان اسلام صادر گردید.

و اینجاست که می توان به راحتی اذعان نمود که این خاندان حیات و مماتشان هر دو آباد کننده است.

عبادت، خضوع و خشوع، شب زنده داری و روزه داری و همچنین محدثه بودن از جمله ویژگی هایی است که وجود این بانو را از سایر امامزادگان متمایز نموده است.

روایاتی که از این بانوی بزرگوار نقل شده است غالبا در موضوع امامت است و همین امر نشان از تلاش مقدس ایشان برای اثبات امر ولایت دارد.

چرا جای دور می رویم؟! اصلا حرکتشان از مدینه به سمت خراسان گویای ذوب شدن ایشان در ولایت است. همچون زینبی که عاشقانه به دنبال حسین آمد این بار با تکرار تاریخ فاطمه معصومه، قصد رضا می کند. هجرت با زندگی این خاندان، عجیب عجین شده است!!!

در دنیایی که هیچ وقت به اندازه حالا دچار تفرقه نبوده و بالاجبار هر روز با واقعیت هایی تلخ، روزگار سپری می کنیم، توجه عمیق و دقیق قلبی به پاره تن امامت و ولایت یعنی حضرت معصومه سلام الله علیها می تواند آرامشی عجیب را برای قلبهایمان رقم بزند.

آری، هرچند خستگی ها حوصله مان را کم کرده اند و به ناچار خود را گرفتار یک لقمه نان می بینیم اما گره کردن دستانمان بر رشته ای از چادر شفیعه محشر حلاوتی دارد که به برکتش می توانیم در مسیر صحیح ثابت قدم بمانیم….

وجود خواهر خورشید برای سرزمین ما برکتی است بی بدیل که به یُمن قدومش پیشانی بر خاک می ساییم و با هم زمزمه می کنیم این بخش از زیارت نامه ی ایشان را:

یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه فانّ لک عند الله شأنا من الشأن…



مشاهده یادداشت در ندای اصفهان



زهرا ابراهیمی
۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


سبک زندگی اسلامی حلقه ای مفقوده در آموزش

قطعا آگاهی نسبت به حقوق، حقی است مسلم که نادیده گرفتن آن از بدترین مصادیق ظلم بشمار می رود، اما نکته اینجاست که آموزش تک بُعدی و یک جانبه در این باب، پرواز با یک بال است

ندای اصفهان، زهرا ابراهیمی(کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)

اینجا همه چیز از من شروع می شود؛ تمام تلاشها برای تغییر من صورت می گیرند و تمام نصایح و اندرزها در جهت ترمیم منِ من خودنمایی می کنند.

اینجا در سبکی که منطبق بر فطرت دست ناخورده من است، دستوراتی ناب وجود دارد که تمرکزش بر انسان سازی بیشتر از هرچیز دیگر است.

در سبک زندگی اسلامی برای تک تک ما در هر مقام و موقعیتی که باشیم وظایف، مسئولیتها و انتظاراتی تعریف شده است که دائما در شرایط مختلف به ما گوشزد می شود.

اینجا خطاها قبل از هر چیز و هرکس متوجه من می شود و این بهترین گام است در جهت اصلاح فرد و اجتماع.

اگر کمی با دقت به اطرافمان نگاه کنیم و یا کمی گوشهایمان را تیزتر کنیم، به وضوح می بینیم و می شنویم آنچه از آگاهی و آشنایی افراد نسبت به حقوقشان بدانها تعلیم داده شده است چه بلایی بر سر جامعه آورده است.

برای زوجهای جوان در کلاسهای آموزشی قبل از ازدواج، بیشتر از اینکه بخواهند تکلیفشان را تبیین نمایند، حقوقشان را بازگو می کنند و آنها را از حقوقشان مطلع می سازند.

به بچه ها نیز در مدرسه حقوقشان را یادآوری می نمایند و در رسانه و روزنامه و هرآنچه مردم ازآن درس می گیرند، کلاس تدریس آشنایی با حقوق به صورت مستقیم و غیر مستقیم، تمام و کمال برپا می شود و همین امر بستر لازم برای جنگ و نزاعی خشن بین گروههای مختلف را فراهم آورده است، تا جایی که گاهی شاهد هستیم که زنان جامعه ما در صدد احقاق حقوق خویش در دادگاهها از این سو به آن سو روانه می شوند و فرزندانمان نیز برای احقاق همان حقوق جسورتر.

قطعا آگاهی نسبت به حقوق، حقی است مسلم که نادیده گرفتن آن از بدترین مصادیق ظلم بشمار می رود، اما نکته اینجاست که آموزش تک بُعدی و یک جانبه در این باب، پرواز با یک بال است.

حلقه مفقوده در کنار آموزش حقوق، آموزش وظایف و تکالیفی است که وجود دارد، چرا که حیات حقوق در گرو انجام وظایف است. اگر شخص وظیفه اش را به خوبی انجام ندهد مستحق حقی نخواهد بود و این نکته ای است که کمتر بدان توجه می شود.

سبک زندگی اسلامی تأکید بر این امر دارد که آنچه درون فرد هست بیرونش را شکل خواهد داد و بر همین اساس خودشناسی به عنوان سودمندترین معارف معرفی شده است چرا که نتیجه خودشناسی چیزی جز خودسازی نخواهد بود. در این سبک توجه به اخلاق و گرایش به اخلاق مداری منجر به تقویت روحیه گذشت و صلح خواهد شد و همین امر باعث می شود تا شخص بیشتر از اینکه بخواهد بر حقوقش پافشاری کند، ذهنش را معطوف وظایف و مسئولیت هایش کند.

سبک زندگی اسلامی با چیزی که امروزه از سبک زندگی می‌شناسیم، فاصله ای بسیار دارد و برماست که با تکیه بر اخلاق مداری و تقدم اخلاق بر حقوق در کاهش این فاصله کوشا باشیم.



زهرا ابراهیمی
۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر