"باز نشر"

هرآنچه نگاشتیم و منتشر شد، اینجا بازنشرش می دهیم.

"باز نشر"

هرآنچه نگاشتیم و منتشر شد، اینجا بازنشرش می دهیم.

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است


 

در فضیلت و برتری برخی از زمان ها و مکان ها بر برخی دیگر تردیدی وجود ندارد. ماه شعبان از جمله زمان هایی است که دارای فضیلت بسیار می باشد به همین دلیل دعا و استغفار، ذکر و یاد خداوند در این ماه اثرمضاعفی دارد. 

 

 

این ماه پیش زمینه و مقدمه ای برای ورود به ماه رمضان است و منظور از مقدمه بودن نه صرفا تقدم زمانیست؛ بلکه منظور این است که تهذیب نفس و آمادگی روحی برای وارد شدن به ماه خدا باید در این ماه تکمیل شود.

 

 

ماه شعبان ماه پیامبر خدا و همچنین ماه رحمت است. «شَعْبانُ الَّذی‏ حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ» و شاید بتوان گفت فلسفه اینکه این ماه ماهِ رحمت نامیده شده، عبادت های مستمر پیامبر است؛ چراکه پیامبر این ماه را با عبادت های شبانه و روزه گرفتن سپری نموده و مایه رحمت این ماه شده است؛ بنابراین لحظه لحظه ی این ماه محفوف و پیچیده در رحمت است.

 

 

مطابق با خطبه ای که پیامبر اکرم(ص) در رابطه با ماه شعبان برای مردم خواندند، این ماه، ماه تقسیم ارزاق مردم مخصوصا رزق معنوی آنهاست و ماهی است که فرشتگان خدا احترامش را کاملا رعایت می کنند و همچنین خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در این ماه هفتاد برابر پاداش می دهد و از گناهان آنان در می گذرد.

 

 

از جمله ادعیه سفارش شده در این ماه صلوات شعبانیه است. صلوات شعبانیه دعایی نقل شده از امام سجاد(ع) است که در هر روز ماه شعبان هنگام ظهر شرعی و نیز شب نیمه شعبان خوانده می شود و محتوای این صلوات تبیین اصل ولایت است.

 

 

انسان مؤمن با خواندن این دعا از زبان امام سجاد علیه السلام تثبیت در طریق معرفت، همراهی در کنار پیامبر(ص)، راحتی راه و طی مسیر حق بدون مزاحمت را از خداوند درخواست می نماید آنجا که می گوید: «وَاجْعَلْهُ لی‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً»

 

 

از دیگر مناسبت های مهم این ماه، شب نیمه شعبان است که چون شب‏ های قدر ، صاحب ارزش و مقام می باشد؛ به همین دلیل به احیا و شب زنده داری در آن دعوت شده ایم و از جمله اعمال این شب صد رکعت نماز با هزار قل هو اللّه است که در هر رکعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى‌شود.

 

 

با توجه به اینکه نیمه شعبان با تولد حضرت ولی عصر (عج) همزمان می باشد تقرب به وجود مقدس ایشان باید بیش از سایر زمان ها مورد توجه قرار گیرد.

 

 

غسل کردن، زیارت امام حسین علیه السلام، نماز مخصوص شب نیمه شعبان (که در مفاتیح ذکر شده) و خواندن دعای کمیل از دیگر اعمال مخصوص این شب است.

 

 

مُناجات شَعبانیه، مناجاتی از حضرت علی (ع) است که از مهمترین دعاهای این ماه می باشد و بحق می توان اعتراف کرد که یک دوره آموزشی کامل و تخصصی در تعلیم نحوه عبادت به بندگان است و امام علیه السلام از طریق این دعا، خواستن و طلب کردن را به خوبی به ما می آموزند. ما با مناجات شعبانیه ادب حضورخویش در برابر خداوند را برای ضیافه الله تمرین می کنیم.

 

 

از دیگر اعمال این ماه مبارک، روزه گرفتن است. مخصوصا روزه سه روز آخر ماه شعبان که بسیار بافضیلت است.

 

 

در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود.

 

 

علاوه بر این روزهای پنج شنبه در ماه شعبان دارای ارزش بسیار است و دعا و مناجات و روزه گرفتن در آن بسیار تاکید شده است.

 

 

سفارش بزرگان به کثرت صلوات در این ماه را نیز نباید از یاد برد. آمرزش خواهی و استغفار از گناهان نیزاز دیگر امور مورد سفارش در این ماه می باشد؛ به گونه ای که هفتاد مرتبه گفتن اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ در هر روز مورد تاکید است. همچنین در این ماه نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن باید به مفاتیح الجنان مراجعه نمود.

 

 

نکته قابل توجه دیگر در این ماه، این است که نباید اجازه دهیم انجام اعمال در این ماه عزیز حالتی افراط گونه پیدا کند؛ بلکه انسان باید با برنامه ی دقیق معنوی به انجام اعمال بپردازد تا از این طریق بتواند نشاط معنوی خویش را حفظ نموده و کسالتی که نتیجه ی تکرار عمل بی محتواست گریبانگیرش نشود.

 

 

توبه کردن از گناهان، ادا کردن امانات به صاحبانشان، زدودن کینه ها ازدل و صدقه و انفاق در راه خداوند از جمله ابزارهایی است که می تواند روح انسان را سبک بارتر به ماه رمضان رهنمون سازد.

 

 

با توجه به سیل اخیر و مشکلات معیشتی که مردم عزیز ما در مناطق سیل زده با آن دست و پنجه نرم می کنند به نظر می رسد از بهترین مصادیق کمک و انفاق در راه خدا توجه به این مردم است و قطعا این کمک ها با توجه به اینکه در این ماه عزیز انجام می گیرد، ثوابی دوچندان خواهد داشت.

 

 

بدان امید که ما ذکر و فکر را در این ماه با یکدیگر عجین نماییم و با دو بال تفکر و تذکر قدرت پرواز بیابیم.

 

 

به قلم: زهرا ابراهیمی، کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی

 

   

مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبرگزاری حوزه/ پیش از آنکه بخواهیم بلایای طبیعی را از نشانه های آخرالزمان دانسته و یا بحث قضا و قدر الهی را پیش بکشیم باید به بحث بحرانی که در امر مدیریت در کشور وجود دارد اشاره کنیم. تا وقتی در مسئله مدیریت، دچار بحران هستیم،  قادر نخواهیم بود مدیریتی مطلوب برای بحران ها داشته باشیم.

اگرچه وضعیت مدیریت در کشور ما اسفناک است؛ اما بی کفایتی و بی تدبیری مدیران در شرایط بحرانی بیش از سایر شرایط نمود پیدا می کند.

اجمالاً می‌توان گفت حیطه مسئولیت مدیران در سه بخشِ پیش از بحران، همزمان با بحران و پس از بحران قابل تقسیم است،  اما مدیریت مدیران در کشور ما مدیریتی لحظه ای است که آن هم با تأخیر و تنها به مدیریت همزمان با بحران ختم می‌شود و برای دو دسته دیگر یعنی پیش و پس از بحران، از جانب مدیران برنامه ای وجود ندارد.

برخی از مدیران ما نه پیشگیری هایی برای پیش از بحران دارند و نه حتی تدبیری برای پس از بحران ها؛ آنها تنها و تنها آن هم تحت فشار اعتراض‌ها و ترس از اینکه مبادا منصبشان را از دست بدهند به واکنش های لحظه ای رو می آورند.

 اینجاست که باید اعتراف کرد تلاش‌هایی که در زمان بحران از سوی مدیران انجام می گیرد، بدون وجود پیش زمینه های لازم و الزامات پیش از بحران، تلاشهایی مذبوحانه است که ره به جایی نمی برد.

عدم وجود مدیریت صحیح و سیستماتیک در کشور منجر به غافلگیری همه ما در شرایط بحرانی می‌شود.

وقتی برنامه ای یکپارچه و منطقی بر سیستم مدیریتی حاکم نیست و مدیران نسبت به حوزه مدیریتی خویش شناخت منطقه ای و جغرافیایی و فیزیکی ندارند و همچنین نسبت به پتانسیل های مثبت و منفی موقعیت‌ها بی‌خبرند، قادر به پیش‌بینی بحران ها نخواهند بود و به هنگام بحران نیز قادر به واکنش درست نمی باشند.

اگرچه در شرایط عادی بی کفایتی مدیران مشهود است، اما در شرایط بحرانی این بی کفایتی بیشتر رخ می نماید و اینجاست که ضرر مسئولان و مدیران بدون تخصص هویدا می شود.

از دیگر مشکلاتی که در زمان بحران رخ می دهد این است که مردم ما به دلیل حس مسئولیت و انسان دوستی به سراغ مدیریت های مردمی می روند و در صدد کمک رسانی به گرفتاران در بحران بر می آیند اما وجود آشفتگی ها و بی نظمی ها و نبود برنامه مدون و تداخل کمک ها در یکدیگر گاهی مواقع نتیجه مناسبی در بر نخواهد داشت و این امر منجر به افزودن بحران جدیدی به بحران قبلی می شود و ما ناخواسته با پدیده بحران در بحران روبرو می شویم؛ لذا وقتی کفایت در مدیریت نباشد نه مدیران تلاش خواهند کرد و نه تلاش غیر مدیران ثمربخش خواهد بود.

البته این گفتار به معنی بی اهمیت انگاشتن کمک های مردمی نیست. حضور به موقع مردم و نیروهای جهادی و امدادی خودجوش در شرایط سخت، مرهمی بر دل رنج دیدگان است؛ اما در عین حال حضور مردم نمی تواند جانشین بی کفایتی مسئولان باشد.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

 

 

زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس از اصفهان با توجه به بحث کودک همسری و موضع‌گیری‌های متفاوت افراد در جامعه و فضای مجازی در این خصوص، اظهار کرد: نقطه‌چین بین کودک بودن تا همسر شدن، با صفت رشید پر می‌شود، اگرچه واکنش آنی داشتن در برابر هر جریانی که درصدد وارونه نشان دادن آموزهای اسلام است، حکایت از حس مسؤولیت‌پذیری دارد اما گاهی باید صبور بود و اجازه داد تبِ فرافکنی‌ها سرد شود و با دقت بیشتر و تحقیق کامل‌تر موضوع را دنبال کرد.

کارشناس خانواده مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی ادامه داد: جمله مباحثی که در ماه‌های اخیر به‌ شدت مورد تبلیغ قرار گرفته بحث کودک همسری است که از یک‌ طرف ارائه کلیپ‌های موافق و مخالف این بحث و از طرف دیگر، هم‌زمانی‌اش با پخش سریالی از تلویزیون ملی و همچنین اتفاقی واقعی در یکی از شهرهای کشورمان موضوع را تبدیل به چالشی جدید در فضای مجازی کرده تا جایی که موافقان و مخالفان این موضوع از هیچ تلاشی برای بیان موافقت و مخالفت خود فروگذار نکرده‌اند.

وی با اشاره به اهمیت ازدواج در متون دینی تصریح کرد: ازدواج امر مقدسی است که در قرآن و روایات، بسیار مورد سفارش قرارگرفته و خداوند در آیه 32 سوره مبارکه نور می‌فرماید: «مردان وزنان بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است».

ازدواج بدون شرایط و مقدمات موفق نخواهد بود

ابراهیمی ابراز داشت: اگرچه در قرآن و روایات به امر ازدواج  بسیار تشویق شده‌ایم و در برخی از روایات نیز ازدواج زودهنگام موردتوجه قرارگرفته است اما بسیار واضح است که ازدواج شرایط و مقدماتی دارد و چنانچه آن شرایط فراهم نباشد، این امر با موفقیت روبرو نخواهد شد.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی با بیان این‌که رسیدن سن بلوغ به‌ تنهایی شرط کافی ازدواج نیست، متذکر شد: نکته قابل‌توجه در بحث کودک همسری این است که در وهله اول باید میان سن ازدواج و بحث بلوغ تفکیک قائل شویم، بلوغ در دختر و پسر شرایط خاص خود را دارد و با رؤیت نشانه‌های آن قابل‌تشخیص است اما نمی‌توان همان سن بلوغ را بدون در نظر گرفتن سایر شرایط به‌عنوان سن ازدواج مطرح کرد.

وی در ادامه بیان داشت: در آموزه‌های اسلام اصطلاحات«بلوغ»، «بلوغ حلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشدّ»،  شرایط بلوغ را مطرح می‌کند و در سوره‌هایی همچون نساء، یوسف، قصص و احقاف در این رابطه مطالبی بیان‌شده است، به‌ عنوان‌ مثال خداوند در سوره نساء، آیه 6 می‌فرماید: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی‌که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خودآگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید».

بدون رشد عقلی، نظام حیات اجتماعی و معاملات فاسد خواهد شد

ابراهیمی در تبیین آیه 6 سوره نساء متذکر شد: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه می‌نویسد «یعنی برای رسیدن به حد رشد عقلی، ابتدا رشد جسمی شرط است، پس آن‌ها را بیازمایید، اگر قدرت تمییز دارند و به سن رشد رسیده‌اند (چون شرط تصرف در مال، رشد عقلی و جسمی است) در این صورت اموالشان را به آن‌ها برگردانید، در اسلام برای عبادت و حدود شرعی و دیات، تنها بلوغ جسمی شرط است، اما در تصرفات مالی، اضافه بر بلوغ، رشد عقلی هم شرط است، چون اگر چنین نباشد نظام حیات اجتماعی و معاملات فاسد و تباه می‌شود».

کارشناس مسائل خانواده یادآور شد: در فقه امامیه، سن بلوغ دختر 9 سال تمام قمری و پسر 15سال تمام قمری است، اگرچه از نظر فقه، ازدواج بعد از رسیدن به بلوغ جایز است اما این حکم، حکم اولی است که از منابع اصلی فقهی استنباط شده و چنانچه شرایط به‌گونه‌ای باشد که قابلیت اِعمال آن وجود نداشته باشد، حکم ثانوی پررنگ خواهد شد، از جمله ظرفیت‌هایی که در فقه شیعه وجود دارد وجود احکام ثانویه است و بنابراین اگر ازلحاظ حکم اولی، رسیدن به سن بلوغ و دارا بودن نشانه‌های آن جایز بودن ازدواج را رقم می‌زند اما اگر ممنوعیتی از حیث شرایط وجود داشته باشد می‌توان از طریق حکم ثانوی از طرف حکومت، مانع از اجرای آن شد.

وی در خصوص تفاوت عقل و رشد افزود: شهید مطهری در رابطه با بلوغ لازم برای ازدواج می‌گوید «در فقه اسلامی محرز و مسلّم است که برای ازدواج، تنها عقل و بلوغ کافی نیست یعنی یک پسر به‌ صرف آنکه عاقل و بالغ است نمی‌تواند با دختری ازدواج کند، همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سنّ بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست؛ علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است. عقل غیر از رشد است و مسأله‌ دیگری است، افراد یا عاقل‌اند و یا مجنون، عاقل‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا رشید هستند یا غیر رشید؛ یعنی انسان عاقل و بالغ ممکن است رشید باشد و ممکن است غیر رشید».

ابراهیمی در ادامه با ارجاع به مجموعه آثار استاد مطهری اضافه کرد: در ادامه ایشان معنای رشد و رشید بودن در ازدواج را چنین تبیین می‌کنند «اگر بخواهیم کلمه رشد را به مفهوم عام خودش که شامل همه‌ انواع رشدها در همه‌ی موارد بشود تعریف کنیم باید بگوییم رشد یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره‌برداری یکی از سرمایه‌ها و امکانات مادّی و یا معنوی که به او سپرده می‌شود داشته باشد؛ یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیله‌ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره‌برداری از آن را داشته باشد».

کارشناس اخلاق مرکز ملی پ پاسخگویی به سؤالات شرعی خاطرنشان کرد: شهید مطهری این بحث را این‌ طور پایان می‌دهند «چنین شخصی در آن کار و در آن شأن رشید است؛ حال آن چیز هر چه می‌خواهد باشد، همه آن چیزها و اشیائی که وسایل و سرمایه‌های زندگی هستند، سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد، مردی که ازدواج می‌کند خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و به تعبیر دیگر سرمایه‌های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد».

وی با تأکید بر تبعات منفی کاهش دوران کودکی ادامه داد: بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنی شایستگی و لیاقت اداره زندگی را داشتن و کودک همسری به این معنا که شخص تنها علائم بلوغ را داشته باشد و آمادگی عقلی و فکری را برای ازدواج دارا نباشد، موردنظر آموزه‌های اسلام نیست؛ همان‌گونه که ازدواج دیرهنگام مورد مذمت قرارگرفته، ازدواج زودهنگام بدون داشتن شرایط لازم نیز مذموم است چراکه منجر به کاهش دوران کودکی و از دست دادن فرصت آموزش برای کودکان می‌شود و تبعات منفی زیادی به بار می‌آورد.

عواقب عدم توجه به مسؤولیت‌های لازم در زندگی مشترک

ابراهیمی در ادامه بیان مشکلات ازدواج زودهنگام بدون در نظر گرفتن رشد لازم، اذعان داشت: اگرچه در گذشته شاهد ازدواج‌های زودهنگام بوده‌ایم و والدین به‌ محض مشاهده تغییرات جسمی و جنسی در دختران و پسران، آن‌ها را آماده ازدواج می‌دیدند و سریعاً شرایط ازدواجشان را فراهم می‌آورند ولی جو حاکم آن زمان به‌گونه‌ای بود که شرایط خانواده‌ها برای حمایت مادی و معنوی زوج‌های جوان بسیار مناسب بود و به همین دلیل ازدواج در سن کم، پیامدهای منفی خودش را کمتر نشان می‌داد؛ اما امروزه صرف در نظر گرفتن بلوغ جسمی و جنسی در دختر و پسر،  بدون توجه به نیازها و مسؤولیت‌های لازم در زندگی مشترک نمی‌تواند نتیجه مطلوبی در برداشته باشد و این نوع ازدواج‌ها می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به بار آورد.

کارشناس مسائل خانواده متذکر شد: حقیقتاً کودکی که درک صحیحی از ازدواج و تشکیل خانواده ندارد چگونه قادر خواهد بود یک زندگی را اداره کند و در تربیت فرزندان خود اثر مثبتی بجا بگذارد؟ توصیه به زود ازدواج کردن در اسلام بدین معناست که فرد بعد از رسیدن بلوغ دارای آمادگی ازدواج از لحاظ جسمی و جنسی هست،  اما این اعلام آمادگی به معنی عدم توجه به رشد عقلانی نیست.

وی یادآور شد: امروزه از یک‌ طرف به دلیل وجود عوامل تحریک‌کننده سمعی و بصری در خانه و جامعه، با کاهش شدید سن بلوغ جنسی نوجوانان روبرو هستیم و از طرف دیگر به دلیل وجود مشکلات متعدد در خانواده‌ها که آن‌ها نیز ناشی از تربیت، اقتصاد، سیاست و ... است رسیدن همین نوجوانان به بلوغ عقلی، فکری، روحی و روانی بسیار دیرتر از بلوغ جنسی و جسمی اتفاق می‌افتد و همین عدم تعادل، جامعه را با مشکلات زیادی روبرو می‌کند، از یک‌ طرف برای فرار از معضلات بلوغ جنسی توصیه به ازدواج زودهنگام می‌شود و از طرف دیگر به دلیل عدم وجود بلوغ فکری، بعد از ازدواج زودهنگام،  با مشکلات متعددی روبرو خواهیم شد.

ایجاد جو سالم و اصلاح سبک زندگی می‌تواند عوامل تحریک‌پذیری را کاهش دهد

 ابراهیمی در ادامه اصلاح سبک زندگی را از راه‌حل‌های این مشکلات دانسته و بیان داشت: بر خانواده و جامعه لازم و واجب است که این عدم تعادل را از بین ببرد، از یک‌ طرف با ایجاد جو سالم در محیط خانه و جامعه و اصلاح سبک زندگی در همه ابعاد، عوامل تحریک‌پذیری را کاهش دهد تا از بلوغ زودرس نجات یابد و از طرف دیگر به عوامل تسریع بخشی در ایجاد بلوغ فکری و عقلی بیاندیشد.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی تصریح کرد: از بین تمام عوامل مؤثر در بلوغ زودرس، شاید بتوان گفت عامل تشنج خانواده‌ها و درگیری بین والدین بیشترین اثر نامطلوب را بر فرزندان داشته و موجبات بلوغ زودرس را فراهم می‌کند؛ توصیه به والدین مبنی بر ایجاد فضای آرام در خانواده و حاکم شدن آرامش در روابط والدین می‌تواند به کاهش استرس فرزندان کمک کند.

وی در پایان بیان داشت: با کاهش استرس، بلوغ طبیعی جای بلوغ زودرس را خواهد گرفت، علاوه براین فضای مجازی به دلیل ارائه تصاویر و فیلم‌های نامناسب به‌راحتی می‌تواند در ایجاد بلوغ زودرس مؤثر باشد بنا بر این بر والدین واجب است فرزندان را در این دنیای خطرناک رها نکنند و حضور آن‌ها را کنترل و مدیریت کرده و آموزش‌های لازم را نیز در این جهت به آنان ارائه دهند.





زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغله‌های گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمی‌دارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آن‌ها را متعصب و یا روشنفکر می‌نامد، سوق می‌دهد.

باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد قرار دهیم و نگاه مردم را از این حیث ترمیم کنیم.

نه تعصب لزوماً به معنی سختی و پافشاری بیجاست و نه روشنفکر بودن همواره با قصد تغییر و تحول مناسب همراه است و به همین ترتیب نه متعصبان همواره پایبندی صحیحی به اعتقادات درست دارند و نه روشنفکران از دایره دین خارج‌اند.

بنابراین اگر معنای تعصب و روشنفکری به‌خوبی تبیین شود و بُعد مثبت و منفی و مؤلفه‌های موجود در آن‌ها بازگو شود اهل تعصب از چسبیده شدن برچسب تعصب بر پیشانی‌شان نمی‌رنجند و روشنفکران نیز خود را تافته‌ای جدا بافته نخواهند دانست.

 تعصب همیشه بامعنای لغوی خود، یعنی جانب‌داری کردن، حمایت و سرسخت بودن همراه است ولی برای تشخیص تعصب درست از غلط، باید به پشتوانه تعصب نگاه کرد؛ ویژگی متعصبان مذموم این است که باور و پذیرش آن‌ها بر علم و دانششان غلبه کرده است و گرایش آن‌ها در یک موضوع بیشتر از بینش آن‌ها در آن موضوع است، ازجمله آسیب‌های این نوع تعصب این بوده که در طول تاریخ، مغرضان با بهره بردن از حس مذهبی مردم، تعصب را در وجودشان نهادینه کرده و زمینه ایجاد خرافات را فراهم آورده و از این طریق بر مردم حکومت کرده‌اند. این نوع تعصب همان داشتن نگاه خصمانه به زمین و زمان است که متأسفانه امروزه مذهبیان را به آن متهم می‌کنند.

متعصبان اگر از گروه متعصبان مذموم باشند پیش‌داوری را سرلوحه رفتار خود قرار داده و بدون بینش کافی و بر اساس اطلاعات ناقص در مورد همه‌چیز قضاوت می‌کنند.

آن‌ها زمانی را به اندیشیدن اختصاص نمی‌دهند و نیز زمانی را برای یادگیری و ارتقای بینش خرج نمی‌کنند گویا توقف دریافت و درک، هم‌نشین همیشگی این گروه است.

از دیگر ویژگی‌های افراد متعصب جبهه‌گیری‌های ناشیانه است. افراد متعصب حاضر به شنیدن نیستند و به‌محض مواجهه با آنچه مخالف اعتقادشان است با برخوردهای چکشی موضوع را حل‌وفصل می‌نماید چراکه متعصب مذموم اصرار بر خوش فهمی دارد و دیگران را به بدفهمی متهم می‌کند.

اما گاهی تعصب به معنی پایداری در اعتقاد و راسخ بودن در عقیده است و افرادی که پایبند به امور اعتقادی خویش‌اند متعصب دینی نامیده می‌شوند این نوع تعصب در نگاه دین ممدوح است چراکه نفس دین‌داری، پایداری در عقیده است. اگر انسانِ دین‌دار تعصب بر عقیده‌اش نداشته باشد نتیجه‌اش این می‌شود که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، کاری را منطبق بر دین و کار دیگری را برخلاف دین انجام دهد. دقیقاً مثل همان‌ها که از سویی پیشانی‌شان از سجده (و نه از مُهرداغ) پینه‌بسته و از سوی دیگر بانام دین حرام‌هایی را بر خود حلال کرده‌اند و یا مثل همان‌ها که با چادر، تبرج می‌کنند.

ترس از آگاهی‌های جدید از دیگر ویژگی‌های متعصب مذموم است چراکه او برای افکار خویش ساختاری را مدنظر گرفته و ورود هرگونه آگاهی جدید را عاملی در تخریب این ساختار می‌داند بنابراین ترس از تخریب ساختار درونی افکارش، او را بر حذف آن اطلاعات وا‌می‌دارد؛ او فکر می‌کند لزوماً اطلاعات جدید، اطلاعات قبلی او را رد می‌کند درصورتی‌که این‌طور نیست و گاهی ممکن است اطلاعات جدید کامل‌کننده، دانش قبلی باشد. گاهی نیز ترس از دست دادن موقعیت‌هایی که با تعصب پیشین به دست آورده است مانع از استقبالش از اندیشه‌های جدید می‌شود علاوه بر همه این‌ها، ترس در وجود آن‌ها عامل روانی برای ایجاد بدخلقی اجتماعی آنان می شود.

متعصب ممدوح نگاهش به دین نگاهی عمیق است و همه آموزه‌های دینی از حیث ارزش نزد او یکسان است برخلاف متعصب مذموم که نگاهش به دین نگاه گزینشی است.

متعصب مذموم می‌خواهد که دیگران نیز مثل او باشند و به هر قیمتی تلاش می‌کند تا دیگران را شبیه خود سازد و اگر مخالفتی ببیند به‌شدت برخورد می‌کند اما متعصب ممدوح علاوه بر اینکه خودش بر عقیده‌اش ملتزم است با افزایش بصیرت خود به کمک دیگران نیز می‌آید و با جدال احسن آن‌ها را دعوت می‌کند.

همین دیدگاه در مورد روشنفکری هم صادق است. انسان روشنفکر نیز می‌تواند از روشنفکری ممدوح یا مذموم بهره‌مند گردد. روشنفکر مذموم خود را دگراندیش معرفی می‌کند اما تنها به تقلید کورکورانه از فرهنگ‌های بیگانه و یا امور غلط می‌پردازد. دقیقاً مثل اظهارنظرهای جاهلانه برخی از سلبریتی‌ها. روشنفکر مذموم نیز حاضر به تغییر نیست و اگر بخواهد تغییر کند تنها به تغییراتی می‌اندیشد که نو و جدید باشند و هرآن چه رنگ کهنگی دارد حتی اگر صحیح باشد ازنظر او مردود است. ازاین‌جهت روشنفکر مذموم خود نیز نوعی متعصب مذموم است چراکه وجه اشتراک این دو گروه عدم تلاش برای اصلاح است.

و بالعکس روشنفکر ممدوح پا جای پای متعصب ممدوح می‌گذارد چراکه او خواهان نواندیشی به‌شرط وجود ضوابط است. او به تغییر فکر می‌کند و درعین‌حال با افزودن علم و بینش خویش عقیده شناسی را بر عقیده پرستی مقدم می‌دارد. تعامل و درآمیختگی دانش‌های قدیمی با آگاهی‌های جدید ازجمله اموری است که روشنفکر ممدوح به آن اهتمام می‌ورزد. او خواهان تحول است اما تحول را از هر طریقی نمی‌پذیرد و برای ایجاد تحولات جدید ساختار و نظام فکری و ارزشی تعبیه می‌کند.

*زهرا ابراهیمی

مشاهده در خبرگزاری فارس



زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبرگزاری حوزه/  بعضی از امور، قابل انفکاک از امور دیگر نیستند. گویا تصور آنها، بدون دیگری محال است، از جمله واژه هایی که همیشه در کنار یکدیگر بکار می رفته و می رود، واژه طلبه و تبلیغ است.

نمی توان طلبه بود و با تبلیغ آشنایی نداشت. نمی توان ادعای منش طلبگی داشت؛ اما نسبت به اصول مُبلغ بودن ناآگاه بود.

در قرآن کریم برای تبلیغ واژه‌های «انذار»، «ابلاغ»، «تبشیر»، «تخویف»، «هدایت»، «ارشاد»، «دعوت»، «امر به معروف و نهی از منکر» آمده است که هریک به بُعدی از ابعاد تبلیغ اشاره دارد.

خداوند در قرآن می فرماید:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً

 (این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ‌ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می‌ کند. (سوره احزاب، آیه 39)

آموزه های دین در قالب ها و به شیوه های گوناگون قابل ارائه است؛ اما وجه اشتراک تمام روش های تبلیغی، وجود انس و الفت میان پیام رسان و دریافت کننده پیام است.

اگر محبت بر روابط مُبلغ و مردم حاکم نباشد، تبلیغ، اثر مورد انتظار را نخواهد داشت.

اما آنچه در ایجاد این محبت مؤثر است تعامل و ارتباط با دیگران است و آنچه می تواند به تعامل، جامه عمل بپوشاند سفر کردن و بین مردم بودن است.

اگرچه ارتباط با مردم از میان صفحات کتاب و پشت شیشه مانیتور نیز امکان پذیر است؛ اما هیچ یک نمی تواند جای ارتباط رو در رو و تعامل مستقیم را بگیرد.

به میان مردم نرفتن و در جمع مردم نبودن و همه چیز را دورا دور رصد کردن، از مهمترین آسیب های تبلیغ است که اگر یک مُبلغ به تصحیح آن اقدام نورزد، فاصله از مردم او را از فلسفه تبلیغ دور خواهد کرد.

هرچند طلابی که در سال های ابتدایی ورود به حوزه هستند به تبلیغ و سفرهای کوتاه ومتعدد اهتمام می ورزند و از این طریق با مخاطبان خویش ارتباطی نزدیک و مستقیم برقرار می کنند؛ اما متاسفانه گاها دیده می شود که با بالارفتن درجات علمی و اجرایی برخی از طلاب، فاصله آنها نیز با مردم بیشتر شده و از دیدن زیست عادی مردم و نشست و برخاست کردن با آنها امتناع می ورزند.

از جمله خلأهای موجود در جامعه دینی، شکاف و فاصله بین دینداران و مبلغان دینی است و هرآنچه به ایجاد این خلأ و عمق این شکاف کمک کند، آسیب تلقی می شود؛ لذا آسیبِ نبودن در دل مردم، در تعمیق بخشی این خلأ، مؤثر خواهد بود و هرچه سفرهای تبلیغی کم و کوتاه شود، دامنه این آسیب گسترده تر خواهد شد.

حیات تبلیغ، در گرو مخاطبان مُبلغ است و اگر مخاطبی وجود نداشته باشد، تبلیغ علمی و عملی و قلبی و لسانی بی معنا خواهد بود.

حیات مخاطبان نیز در گرو شناخت است و از بهترین ابزارهای شناخت، سفرهای تبلیغی ست. در سایه این سفرهاست که مبلغ می تواند دین را بهتر بشناسد و دقیق تر بشناساند. آشنایی با علایق، سلایق، نیازها و امکانات مردم که محصول سفر و درجمع مردم بودن است، مخاطب شناسی مُبلغ را تقویت کرده و مبلغی که مخاطبش را بهتر بشناسد، صحیح تر تبلیغ می کند.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

 

 

مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

 
 
 
زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ امروزه کم‌رنگ شدن اخلاق در جامعه و عوارض بی‌اخلاقی به‌ نوعی حجت را بر ما تمام می‌کند تا در مسیر جستجوی راه‌های برون‌رفت منطقی و عقلی همت گماریم؛ اگر چه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای «تغییر» غفلت کرد.

یکی از دلایلی که توانسته تاثیر مستقیمی بر کم‌رنگ شدن اخلاق داشته باشد پشت کردن به مقوله تغییر و تحول است.گویا تابوی تغییر در جامعه، هم افراد را نسبت به این مسأله هراسان کرده و هم ساختارهای اجتماعی را درگیر عدم تحول کرده است.

تغییر زمانی اتفاق می‌افتد که انسان نسبت به شرایط موجود فردی و اجتماعی رضایت کامل نداشته باشد. وقتی شخصی تصمیم می‌گیرد رفتارهای بد خود را اصلاح کند یعنی نسبت به رفتارهای زشت خود ناراضی بوده و همین عدم رضایت، او را به سمت تغییر برای اصلاح پیش می‌برد و این یعنی پذیرش خطا. بنابراین در تغییر انتقال از آنچه هست به آنچه باید باشد صورت می‌پذیرد.

اما گاهی شاهد هستیم که شخص می‌داند رفتارش نادرست است و یا رذیله‌ای اخلاقی در وجودش نهادینه‌شده و به زشتی آن نیز ایمان دارد ولی حاضر نیست آن را کنار بگذارد چراکه از تغییر می‌هراسد.

آنچه در جامعه ما جاافتاده است این است که تغییر یک‌رویه، یعنی عقب‌نشینی و عقب‌نشینی کردن برای ما مساوی است با حذف برخی از داشته‌ها و موقعیت‌ها همین امر باعث می‌شود که حاضر به تغییر نباشیم چراکه با تغییر مجبوریم خیلی از چیزها را از دست بدهیم.

این بحث نه‌ تنها در بُعد فردی که در سیاست‌های اجتماعی نیز صادق است. در واقع عدم‌تغییر برخی از سیاست‌ها در زمینه‌های مختلف مدیریتی و...به همین ترس از تغییر برمی‌گردد چراکه تغییر سیاست‌ها، فروپاشی موقعیت‌ها را در پی خواهد داشت.

اما اگر با نگاهی منصفانه‌تر به این موضوع بنگریم می‌بینیم که پرداخت هزینه و پیامدهای تغییر بسیار ناچیزتر از هزینه‌های مادی و معنوی عدم‌تغییر است.

 اگر یک سیاستمدار به تغییر نیاندیشد، یک معلم نیز در جستجوی راهی برای تغییر روش‌های نادرست تعلیمی خود نباشد، یک همسر نیز درصدد ترک بی‌اخلاقی در منزل نبوده و دانش‌آموز هم‌تغییر روش‌ها را نیاموزد جامعه هر روز بی‌اخلاق‌تر از روز قبل خواهد شد.

البته فراموش نشود که منظور ما از تغییر گام نهادن در جهت بهبودی و اصلاح است آن‌هم همسو با معارف دینی و الهی، بنابراین اگر تغییر فاکتورهای دینی لازم برای طی مسیر را رعایت نکند تغییر نیست بلکه نوعی تسلیم نفس شدن است.

از جمله اموری که توانسته تغییر را عقب بیاندازد و فرد و جامعه را نسبت به آن کمی بی‌تفاوت کند فرار از درون‌گرایی و درون محوری و تکیه کردن به برون‌محوری است.

اگر چه در آموزه‌های اسلام ظاهر و باطن هر دو دارای ارزش است و توجه به هر دو  به دلیل وجود تأثیر و تاثیر متقابل در آن‌ها مورد سفارش قرار گرفته است اما امروزه مردم ما صرفاً به بازتاب‌های بیرونی توجه کرده و به درون کمتر می‌اندیشند.

توجه اسلام به ساحت عقل و آگاهی، ساحت انگیزه و گرایش و ساحت عمل و رفتار بالسویه است و برای همه این امور ارزش قائل است اما امروزه توجه ما فقط به ساحت رفتار آن‌هم از جنس مردم‌پسند است.

تغییر به ما کمک می‌کند که هم از حیث شناخت و بینش، روح خود را متحول کنیم و هم از حیث گرایش‌ها و احساسات به خودکنترلی برسیم و هم در ساحت عمل و رفتار دچار خطا نشویم.

امروزه مردم ما به‌گونه‌ای در دام برونگرایی افتاده‌اند که فقط پذیرش عمومی و خوب جلوه کردن در بین دیگران برایشان مهم است حال اگر دیگران بی‌نمازی را بپسندند آن‌ها اگر چه سال‌ها در خلوت هم نماز می‌خوانند اما در جلوت نماز را کنار می‌گذارند و یا اگر چه قلباً خود را متعهد به برخی امور دینی می‌دانند اما چون فکر می‌کنند تقید به آموزه‌های دینی حیثیت اجتماعی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد خیلی راحت از انجام امور معنوی سرباز می‌زنند.

ارتباط تغییر و تحول در وجود، با بحث درون‌گرایی و برونگرایی همین است که اگر ما بپذیریم تغییر تنها راه نجات ما از بی‌اخلاقی است، کم‌کم از توجه افراطی به بیرون صرف‌نظر کرده و کمی درون محور می‌شویم.

تغییر برای اصلاح، در جامعه ما تابو است و بر ماست که به شکستن این تابو اقدام نماییم وقتی تابو تغییر بشکند عمل و رفتارهای خوب اجتماعی به‌ راحتی از انسان سر می‌زند چراکه فرد خود را در نگاه متعجبانه اجتماع محصور نمی‌بیند.

اگر چه رفتارهای فردی و اجتماعی دائما در حال تغییر است اما برخی از تغییرات، اتفاقی و برخی دیگر برنامه‌ریزی‌شده است. آنچه ما از آن فرار می‌کنیم و به‌ شدت از آن هراس داریم تغییرات همراه با برنامه است نه تغییرات اتفاقی.

از جمله آیتم‌های مهم در تغییرات آگاهانه، مدبرانه بودن آن است یعنی تغییری که در پسِ آن تدبیر نهفته است. یادگیری مستمر و مداوم از دیگر نشانه‌های این نوع تغییر است.

حال اگر بخواهیم به راه‌های برون‌رفت از این معضل نگاهی اجمالی داشته باشیم باید بگوییم که اولین گام برای شکستن تابو تغییر، ایجاد انگیزش تغییر است، از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و رسانه همه و همه باید در ایجاد انگیزش تغییر کمک نمایند تا جامعه برای تحولات اصلاحی آمادگی پیدا کند. وقتی ضرورت تغییر، تبیین شود اعضای جامعه نیز از حیث روان‌شناختی برای این موضوع آمادگی پیدا خواهند کرد.

متأسفانه امروزه ما مُدام خطا می‌کنیم و آب از آب تکان نمی‌خورد. گویا ما مردم منجمدی هستیم که یخ  تنمان به هیچ طریقی آب نمی‌شود، اما اگر انگیزه ایجاد شود می‌توان شاهد تغییر هم بود. فضای مجازی پتانسیل خوبی در ایجاد انگیزه دارد.

راه برون‌رفت دوم، تعیین و تبیین نتیجه  کار و تصویرسازی از انتهای مسیر است. در واقع وقتی چشم‌انداز نهایی تغییر به‌ خوبی توصیف شود گام‌های محکم‌تری در این مسیر برداشته خواهد شد.

و شاید بتوان گفت آخرین گام عملی برای تغییر،دریافت حمایت است. حال این حمایت ممکن است از جانب یک معلم باشد برای دانش آموزش و یا از جانب یک مادر برای فرزندش و یا حتی حمایت یک کارفرما از کارگرش و یا یک دولت از مردمش.حمایت‌ها در جهت ایجاد اصلاح و آموزش مهارت‌های جدید می‌تواند ما را به تغییر موردنظر برساند.

*زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق و مشاوره مرکز ملی پاسخگویی به سوالات


مشاهده در خبرگزاری فارس



زهرا ابراهیمی
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ترک بندگی؛ حاصل کلاس های دروغین مثبت اندیشی/فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند


«زهرا ابراهیمی» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان، با اشاره به برگزاری کلاس ها و جلسات مختلف در فضای مجازی و حقیقی با محوریت «من و منیت» گفت: مثبت اندیشی از جمله  اموری است که گاهی تبلیغ برای آن در حدی پیش می رود که گویا نقش و اثر گذاری این امر در زندگی انسان، پررنگ تر از نقش و اثر گذاری خداوند در زندگیست و اگر کمی به مفاهیم ارائه شده در این کلاس ها  دقت کنیم، به خوبی درمی یابیم که آنچه در این مفاهیم محوریت دارد «من و منیت» است و گفته می شود  «من از طریق افکار خوب، انرژی مثبت تمام کائنات را به سمت خودم جذب می کنم و انرژی مثبت در هستی، منشا همه تحولات است و من با جذب انرژی مثبت می توانم متحول شوم.»

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تاکید کرد: تقلید از سبک زندگی غربی، موجب تغییر سبک زندگی اسلامی می شود و در آموزه های اسلام فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند و هر دو نیز دارای تاثیر و تاثر متقابل هستند، اما آنچه در تبلیغ مثبت اندیشی عاید انسان می شود تنها اصالت فرد است و نادیده گرفتن اجتماع، در واقع تبلیغ نوعی تفکر مکتب اپیکوری که تنها به لذت و کاهش رنج می اندیشد و دیگر هیچ.

 

 وی ادامه داد: اگر با دقت بیاندیشیم عصاره این جملات چیزی جز تسلیم نفس شدن و تایید خودخواهی نیست در حالیکه نتیجه مثبت اندیشی و تفکر مثبت در اسلام، تربیت انسانی خوش فکر، خوش بین، مهربان و دارای حسن ظن است که خوشبینی او با ساده لوحی فرسنگ‌ها فاصله دارد. 


کارشناس مذهبی اظهار داشت: انسان مثبت‌ نگر در نگاه دین، خودخواه نیست و همه چیز را تنها برای خود نمی خواهد بلکه در تفکر او دیگران نیز سهم بسزایی دارند، در حالی که نتیجه حضور در برخی از کلاس هایی که به تقویت مثبت اندیشی می پردازند چیزی جز لذت گرایی، نادیده گرفتن دیگران و خود محوری نیست، بی خیالی مطلق و عدم مسئولیت پذیری از دیگر عوارض این نوع تفکر است.


ابراهیمی با اشاره به اینکه در این نوع آموزه ها انسان، هستی و کائنات و حتی خداوند تعریف جدیدی پیدا می کند که همین تعریف منجر به تغییر سبک زندگی می شود تصریح کرد: در آموزه های اسلام، انسان تسلیم خداوند می شود، حتی آنگاه که دعا می کند و چیزی را از خداوند طلب می کند نتیجه را به خداوند می سپارد و از او می خواهد که هرآنچه خیر است برایش رقم بخورد، برای انسان مومن اثر خداوند در زندگی و تاثیر خواست او رکن اصلی دعاست در حالی که مثبت اندیشی مطلق، کار را به جایی می رساند که می گوید تو وقتی بخواهی خدا هم می خواهد، چون قدرت ذهن تو توان اعجاز دارد و خدای درون تو همان ذهن توست.

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با بیان اینکه آموزه های معنوی در دین اسلام بر پایه خداوند بنا گذاشته شده خاطر نشان کرد:  نتیجه این دیدگاه معنویت الهی و خداگرایانه است اما در مثبت اندیشی هرچند دعوت به معنویت وجود دارد ولی پایه معنویت در آن انسان است نه خدا، در واقع تبلیغ نوعی معنویت انسان گرایانه و معنویت ابزاری که در کوتاه مدت لذت را برای انسان به ارمغان می آورد و در دراز مدت نتیجه ای جز ترک بندگی نخواهد داشت.

 

وی یادآور شد:  در برخی از آموزه های افراطی مثبت اندیشی، جای خدا و انسان عوض می شود و خواست انسان بر خواست خدا رجحان می یابد و خداوند تنها نقشی ظاهری پیدا می کند.


ابراهیمی با اشاره به اینکه در این کلاس ها  دعوت به مراقبت های معنوی جایگزین عبادت می شود گفت: نمی توان نیاز انسان به معنویت را نادیده گرفت اما می توان جایگزین غلطی برای آن در نظر گرفت.


وی اذعان داشت: در نگاه اسلام این عمل انسان است که منشا خوبی و بدی می گردد و سبب جلب منفعت و دفع ضرر می شود و وجود رابطه علت و معلولی برای وقوع هر امری لازم است و کمال گرا بودن و تلاش برای رسیدن به کمال مورد تایید قرار گرفته است در حالی که در بخشی از آموزش های ارائه شونده در این کلاسها، تقبیح کمال گرایی و حذف آن از زندگی مد نظر گرفته می شود.

 

کارشناس مذهبی اظهار داشت: دغدغه مند بودن و درد دین و جامعه داشتن از جمله اهداف بلند در آموزه های اسلام است که با دستوراتی چون امر به معروف و نهی از منکر، ایثار، عفو و پذیرش مسئولیت های اجتماعی معنا می یابد اما اولین چیزی که شرکت در این کلاس ها از انسان می گیرد دغدغه است و با گرفتن دغدغه از انسان نوعی رضایت و حس مطلوب کاذب را ایجاد کرده تا جایی که می بینیم افرادی که در این کلاس ها شرکت می کنند، بسیار شاد و خوشحال هستند و کاملا احساس رضایت می کنند.

 

ابراهیمی متذکر شد: مثبت اندیشی در سبک زندگی اسلامی انسان را به حل مشکلات دعوت می کند و این در حالیست که سبک زندگی غربی حذف مشکل و پاک کردن صورت مساله را در برنامه خود گنجانده است.


وی با بیان اینکه در روایات اسلامی بر وجود ملامتگر درونی بسیار تاکید شده است گفت: مثبت اندیشی غیر دینی سرزنش را از زندگی انسان حذف کرده و ملامتگری را دشمن انسان تصور می کند. 


وی ادامه داد: در آموزه های دینی امید به رحمت الهی از جمله عوامل سعادت انسان معرفی می شود و دین تلاش می کند نگاه واقع گرایانه ای به زندگی داشته باشد که این نگاه مملو از امید است، اما مثبت اندیشی مطلق به تبلیغ امید و انگیزه بدون نیاز به تلاش همت می گمارد و از نظر آنها تمام کائنات در خدمت تمام انسان ها هستند و برای کائنات آدم خوب و بد فرقی ندارد و فقط آن احساس مهم است.

 

وی ابراز داشت: قانون جذب در این کلاس ها  می گوید: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت، عصاره برخی از کلاسهای مثبت اندیشی و حتی جذب ثروت و هیپنوتیزم کلامی که در متن جامعه در حال برگزاریست چیزی جز این نیست.

 

وی تاکید کرد:  این سمینارها می تواند نوعی خرافه گرایی را در جامعه ترویج کند و چون اصل خرافه یعنی درآمیختن واقعیت با دروغ، لذا با استناد آن به دین، گاهی آموزه خود را توجیه می نمایند، اما باید به این اندیشید که آیا قدرت احساس انسان به اندازه ای است که بتواند بر هرچیزی تسلط یابد و آیا همه کائنات در خدمت انسان و گوش به فرمان احساس او هستند؟


مشاهده یادداشت در خبرگزاری شبستان



زهرا ابراهیمی
۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

آینده روشن است

 

همین که نام اربعین بر زبانمان می‌آید، تصاویر زیادی در ذهنمان منعکس می شود.مسیری شلوغ، حسی غریب، عطشی سیراب ناپذیر، جاده ای روشن، مردمی مهربان و بخشنده و سربند هایی که با عناوین مختلف و با رنگهای متفاوت بر روی پیشانی ها خودنمایی می کنند.

 

گوشه ای از جاده کسی را می بینیم که پای خسته ای را مرهم می نهد تا به او توان دوباره رفتن ببخشد و گوشه‌ای دیگر اصرار مرد عراقی برای پذیرش غذایش ما را مسحور این همه محبت می‌کند.

 

هرچند سبک پوشش زائران حاضر در مسیر، تقریبا مشابه است، اما گاهی چشمانمان شاهد کسانی خواهد بود که حتی در ظاهر و پوشش نیز با سایرین متفاوتند.در نگاه اول باورمان نمی شود اما دقیق‌تر که نگاه می‌کنیم می‌فهمیم که درست دیده ایم.آری هر سه آنها خواننده های سیاهپوست آمریکایی هستند که هرگز توقع دیدنشان را اینجا در این مسیر نداشتیم.رپر های معروف آفریقایی- آمریکایی اینجا چه میکنند؟! در پیاده روی اربعین بین این همه جمعیتی که شاید حتی حضور این رپر ها برایشان توجیه مناسبی ندارد!!!

 

محمد ایناک،دیمون جونز و فنامن سه رپر معروف امریکایی که حتی اگر ملیتشان را هم ندانیم به راحتی از طرز لباس پوشیدن، مدل موها، رنگ پوست و زبانشان می فهمیم که ایرانی یا عراقی نیستند.

 

اگر اهل موسیقی باشید حتما با واژه هیپ هاپ آشنا هستید. هیپ هاپ سبکی از موسیقی است که می‌توان آن را نوعی جنبش فرهنگی نامید.

 

محمدایناک مسئول برنامه ریزی کمپانی هیپ هاپ دیتاکس است و حالا خود را اینجا در کنار دو دوست دیگرش در اربعین حاضر می‌بیند.او معتقد است رسالتی دارد که با حضورش باید آن را به انجام رساند.

 

این که بخواهیم آنها را مهمان کنفرانس افق نو بدانیم و علت حضورشان را ابتکار نادر طالب‌زاده تلقی نماییم، یک بخش از موضوع است اما بخش دیگر و مهمتر این است که چرا آنها به این مهمانی لبیک می‌گویند و این دعوت را می پذیرند؟!!

 

دیمون جونز فلسفه حضورش در کربلا را انتقال مفاهیمی از این سفر به مردم کشورش بیان می کند و محمد ایناک امام حسین را احیا کننده حقیقتی می‌داند که باید برایش بهای فراوانی پرداخت نمود.فنامن نیز می‌گوید:قصدش این است که در هر محیطی که خداوند متمرکز نیست،با انعطاف پذیری اش در بین دیگران خدا را در آن میان متبلور نماید.دیدگاهشان عجیب است و تامل برانگیز!

 

اینکه می گویند حسین علیه السلام با قلب ها کار دارد نه رنگ ها،همین است.از هر نژاد و قبیله ای که باشیم و با هر رنگ و لعابی که در مقابل دیگران حاضر شویم، اگر یک لحظه به فطرت خویش بازگردیم حقیقتی را خواهیم یافت که نمی‌توانیم از آن روی گردان باشیم. حقیقتی که اگر ذره‌ای به آن توجه کنیم قابلیت این را پیدا خواهیم کرد که در اتمسفری که حسین علیه السلام حضور دارد نفس بکشیم.

 

برای ما که در جامعه دینی زندگی می کنیم دیدن صحنه هایی که نشان دهنده ارادت و عشق به اهل بیت علیهم السلام است،تعجبی ندارد.اما اگر از دریچه بالا تر به این موضوع نگاه کنیم به راحتی می فهمیم که اربعین نه تکرار یک بزرگداشت قدیمی، بلکه تحولی عظیم است که در شکل‌گیری آینده بسیار تاثیرگذار است.تاثیری که حتی غیر مسلمانان نیز بدان اعتراف می نمایند.

 

پروفسور الکساندر دوگین نظریه پرداز و استراتژیست برجسته روسی بعد از پیاده روی اربعین می گوید:« در اربعین من جهش زمان را دیدم، یعنی اینکه آخرالزمان نه تنها در حال نزدیک شدن است بلکه به سمت ما در حال جهش است.حرکت به سوی آینده است. از امام اول (نجف) به امام سوم (کربلا) و در نهایت به سوی امام آخرین حضرت مهدی حرکت می کنند این هدف نهایی است.»

 

نفس حضور در پیاده روی اربعین ارزشمند است چرا که این حضور بازتابی جهانی دارد.اگرچه امپریالیست،با تسلطی که بر رسانه های جمعی در غرب دارد نمی‌خواهد اطلاعات درستی به مردم بدهد و خاورمیانه را تروریست و خشونت طلب معرفی می‌کند.اما حقیقتا اربعین ابزاری برای بیداری جهان گشته و صفحه جدیدی از تاریخ بشریت را رقم زده است.

 

مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه

 

زهرا ابراهیمی
۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گنج صلوات 

از جمله اموری که در باب دعا بسیار مورد سفارش قرار گرفته است دعا در حق دیگران می باشد. گاهی تنگ نظری انسان به حدی می رسد که حتی در دعا نیز بخل می ورزد و حاضر نیست برای دیگران دعا کند این در حالیست که در آموزه های اسلام دعا در حق دیگران بسیار مورد سفارش قرار گرفته است تا جایی که در روایات آمده است کسى که پشت سر برادرش و در غیابش به او دعا کند، از عرش ندا مى‌رسد، صد هزار برابر (آنچه براى برادر مؤمنت درخواست کردى) براى خودت در نظر گرفته شد. 

بنابراین اگر بخواهیم با محوریت عقل به این موضوع نگاه کنیم  ودر صدد کسب منفعت معنوی بیشتری باشیم ، می بینیم که سود دعا برای دیگران،  قبل از آنکه نصیب آنها شود عاید خودمان خواهد شد.


وقتی دعا در حق دیگران صد هزار برابر فایده و سود نصیب ما می کند، قطعا دعا در حق اهل البیت علیهم السلام و وجود مقدس حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف که واسطه ی فیض الهی هستند بسیار ارزشمندترخواهد بود.از جمله دعاهای بی بدیلی که از آن به عنوان پربرکت ترین ذکر یاد می شود ذکر صلوات است چرا که این ذکر نوعی دعا در حق پیامبر و خاندان پاک اوست و دعایی مستجاب محسوب می شود به همین دلیل است که می گویند دعای خود را بین دو ذکر صلوات بیان نمایید چرا که صلوات دعایی مستجاب است و خداوند بر خود نمی پسندد که قبل و بعد از دعا را استجابت نماید و دعای میانی را رها کند.


یکی از ویژگیهای فطری انسان این است که در مقابل احسان و نیکی دیگران، خود را موظف به احسان می داند.قرآن نیز در آنجا که می گوید هل جزاء الاحسان الا الاحسان بر این مطلب صحه می گذارد.حال، هرچقدر انسان به فطرت الهی اش نزدیکتر باشد این حس پاسخگویی به احسان دیگران در او قویتر خواهد بود.این ویژگی فطری در وجود ائمه ی معصومین علیهم السلام که انسان کاملند بسی قوی تر و پر رنگ تر می باشد. ذکر صلوات نوعی دعا در حق ائمه است و آنها خود را موظف به پاسخ می دانند بنابراین ما با صلوات فرستادن بر آنها می توانیم از دریای عنایت و لطف آنها بهتر بهره  ببریم.


هرچقدر توجه ما به اهل البیت علیهم السلام بیشتر باشد آنها نیز توجه شان به ما فزون تر می گردد و ذکر صلوات مصداقی از توجه به این انوار مقدس است.البته توجه آنها معلول توجه ما نیست اما در عین حال توجه ما، در جلب توجه آنها موثر است.

شخصى به امام رضا(علیه السلام)عرض کرد: فدایت گردم؛ مایلم بدانم جایگاه من در نزد شما چگونه است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: بنگر جایگاه من در نزد تو چگونه است. (یعنى هرقدر تو به ما توجه دارى ما نیز به تو توجه خواهیم کرد.)

اینگونه روایات بنگر این امر است که توجه و یاد اولیاء الهی در استجابت دعاهای ما موثر است  و هرچقدر ما آنها را یاد کنیم آنها نیز توجه ما را بی پاسخ نخواهند گذاشت پس چه نیکوست که با ذکر صلوات، نام خود را در دایره ی دعاهای حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.


زهرا ابراهیمی کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات شعبه اصفهان


مشاهده یادداشت در ندای اصفهان


زهرا ابراهیمی
۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر